چه گیسوان سرخی دارد پاییزِ تابستان

چه گیسوان سرخی دارد پاییزِ تابستان
چه اشتهای مهیبی
به جویدن برگ‌ها
موج موج می‌رسد
نخستین و آخرین باران
این سیب از یاد رفته
در تعارفی به دنیا.

حباب‌های حایل و پراکنده
تمام فرصت‌هاست
تمام زمزمه‌ها سرخ
تنها باد است بیرون و تو می‌وزد
از چارچوبِ خالی.

فیروزه_میزانی

آسمان هبوط حیرانی عشق

آسمان
هبوط
حیرانی
عشق

مرا باز گردان
به جایی که پیش از تو بودم.


آسو_اوستا

فراموشی نعمت بزرگی بود

‌فراموشی
نعمت بزرگی بود
که به لطف چشمانت
من از آن بی‌نصیب ماندم....!


علی سید صالحی

محبوبم! یادمان باشد قرار ما حوالیِ

محبوبم! یادمان باشد قرار ما حوالیِ
عطر سیب هاست. شما نباشید دریا تنهاست،
غروب تنهاست، ماسه ها، کوچه ها
و سپیدارها تنهایند..
.

محمد_صالح_علاء

#ملت_عشق

خدا
هر لحظه
در حال کامل کردنِ ماست،
چه از درون و چه از بیرون....

هر کدامِ ما
اثرِ هنریِ ناتمامی است.
هر حادثه‌ای که تجریه می‌کنیم،
هر مخاطره‌ای که پشت سر می‌گذاریم،
برای رفع نواقصمان
طرح‌ریزی شده‌ است.
پروردگار به کمبودهایمان
جداگانه می‌پردازد...

زیرا اثری که انسان نام دارد
در پیِ کمال است...

#ملت_عشق
#الیف‌شافاک

از خـــــوابِ چشمهای تو تا صبح می پَرَم

از خـــــوابِ چشمهای تو تا صبح می پَرَم

ایــــن روزها هوای تــــو افتــــاده در سرم

هر سایه ای کـــه بگذرد از خلوتم...تویی

افتاده ای به جــــــان غـــــزل های آخرم

گاهی صــــدای روشنت از دور می وَزَد

گاهــی شبیه مـــــاه نشستــی برابرم

یا رو بـــه روی پنجـــــــره ام ایستاده ای

پاشیده عطـــــــر پیرهنت روی بستـــرم

گاهی میان چــــــادرِ گلـدارِ کودکی ت

باران گرفتــــه ای سرِ گلدانِ پـــرپــــرم

مثل "پری" در آینه ها حــرف می زنی

جز آه...هرچه گفته ای از یاد می برم

نزدیکِ صبـــــح، کُنـج اتاقـــم نشسته ای

لبخند می زنی و من از خواب می پرم...!

 

اصغر معاذی

قربان جهانی که در آن جنگ نباشد

قربان جهانی که در آن جنگ نباشد
مشت و لگد و سیلی و اوردنگ نباشد
از وحشت بمب اتم و توپ و مسلسل
پیوسته به پا خار و به سر سنگ نباشد
باهم نستیزند سپیدان و سیاهان
دعوا سر نام و نسب و رنگ نباشد
در باغ وفا مرغ بد آواز نیابیم
در بزم صفا ساز بد آهنگ نباشد
افسار به دست دو سه گمراه نیفتد
ایام به کام دو سه الدنگ نباشد
مادون ز ستمکاری مافوق ننالد
از دست دلی سنگ دلی تنگ نباشد
هر مملکتی تا طلبد حق خودش را
محتاج به صد لشکر صد هنگ نباشد

ابوالقاسم حالت

زخم را که مظهر خشونت است

زخم را که مظهر خشونت است
با زخم نمى‌بندند
با نوار نرم و پنبه ی پاک مى‌بندند
با محبت، با عشق، با آغوش..

نادر_ابراهیمی