لبخند بزنید ، بخندید ، با صدای بلند قهقهه سر بدید ؛ شادی حق شماست !
لب های تو فقط
برای خنده و بوسه و
عاشقانه حرف زدن
آفریده شده است ؛
پس بخند و ببوس و بگو
عاشقانه ترین حرف های جهان را...!
مینا_آقازاده
+کانال تلگرامbagheri6298
در بوستان
موسیقی حضور تو شادم می دارد
گرچه نبینمت
خوشا که سایه ات باشم
ترنم سر انگشتانت به بازی
تمنای تنانه را جریان می دهد تا ژرفا
شب را
که می داند از روز،
در این هنگامه.
برایم بگو
عطرت از چه نشاطی گل کرد
سرشاخه های رویان
یا چهچهه پرنده؟
جواد_مجابی
روزنامه را ورق می زند
تا
تصاویری از شما را
نشانم داده باشد
باد نمی داند
من
زنی
در یک سرزمین دورم
که برای این همه مرگ
فقط می تواند
گریه کند
دنیا_میرزایی
گاهی برای رشد کردن
باید سختی کشید،
گاهی برای فهمیدن
باید شکست خورد و
گاهی برای به دست آوردن
باید از دست داد...
خواستن اگر با تمام وجود باشد
هیچ سدی نمیتواند مانع شود
نگرانِ
زیر و رو شدنِ زندگی ات نباش.
از کجا معلوم زیرِ زندگی ات،
بهتر از رویَش نباشد؟!
بجای مقاومت در برابرِ تغییراتی
که خدا برات رقم زده،
تسلیم شو.
باغ نومیدان
چشم در راه بهاری نیست
گر زچشمش پرتو گرمی نمی تابد ،
ور برویش برگ لبخندی نمی روید ؛
باغ بی برگی که می گوید که زیبا
نیست ؟
داستان از میوه های سربه گردونسای
اینک خفته در تابوت پست خاک می گوید .
باغ بی برگی
خنده اش خونیست اشک آمیز
جاودان بر اسب یال افشان زردش میچمد در آن .
پادشاه فصلها ، پائیز .
مهدی_اخوان_ثالث
خب گاهی اوقات آدم هوس میکند تنها باشد،خودش باشد و خودش!
نه اینکه آدم منزویِ گوشه گیر یا افسرده یا اینکه از اطرافیانش فراری باشد،نه...!
گاهی آدم نیاز دارد به خودش استراحت بدهد و برای چند روزی هم که شده برای خودش زندگی کند!
موسیقی مورد علاقه اش را گوش بدهد،کتابِ مورد علاقه اش را بخواند،هر وقت که دلش خواست بخوابد،هروقت دلش خواست بیدار شود!
تنهایی قدم بزند و ساعت ها در فکر فرو برود!
بدونِ اینکه لازم باشد برای رفتارش توضیحی به کسی بدهد!
بدون
اینکه نگران باشد که ای وای غذایش دیر شد، ای وای امروز خانه را گردگیری
نکرد
،ای وای درآمدم برای این ماه کفایت نکرد و هزار فکر و استرسِ دیگر...
گاهی به تنها بودنِ اطرافیانتان رضایت بدهید!
اجازه بدهید بار روی دوشش را کم کند باور کنید روح و روانش جانِ تازه میگیرد،
و با حس و حالی بهتر به شما بازمیگردد!

نگاه کن
غروب که می شود
خاطرات
نبض مرا می گیرند
تو زنده می شوی و
من می میرم
ای زیباترین حس دنیا
حالا که دوری
خیال و شب و تنهایی و باران
کدام یک مال من است ؟
امیر وجود
من دیشب خواب دیدم
خواب دیدم تمام دنیا به دور از آشفتگی بود
خواب دیدم دست هر کس شاخه گلی بود
و لبخند ملی ترین زبان دنیا بود
خواب دیدم هیچ کس از شادی محروم نبود
دست هیچ پدری به وقت آمدن خالی نبود
خواب دیدم عشق را با لبخندی هدیه میدادند
خواب دیدم روی هیچ بامی برای کبوتر علامت نشستن ممنوع نبود
گلوی هیچ قناری پر خون نبود
خواب دیدم
خواب دیدم ستون فقرات هیچ گلی نشکسته بود
بر صورت هیچ کودکی اشک نبود
خواب دیدم عطر گل سرخ میهمان هیچ خانه ای نبود
یاس و مریم و اقاقی پا بند هیچ مسافری نبود
خواب دیدم آزادی، آبادی به آبادی کلیشه ای نبود
خواب دیدم
من،تو،او،ما،شما و آنها دستمان از هم جدا نبود
در خواب من تمام دنیا یکپارچه بود
عجب خوابی
عجب شوری
و افسوس
این فقط یک خواب بود…!