برای تبرها

حرفی که نباید
زدی
در دلم جنگلی خودسوزی کرد

به لابلای دودِ غلیظ
هیزم شکنی
به مراسم تدفین آمده
با تبری که از خنده هایش خون می چکد
که خیره شده
به درختی که نیمِ صورتش سوخته

و هنوز
دوستت دارد...


# دنیا غلامی (( رزسیاه ))

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.