ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
می خواهی بروی
برو
شمع را روشن بگذار
تقدیر چنین بود
او بسوزد
تا من بسوزم
در نبودن چشمانت
لیلادهقان
چه رنجی می کشند کلمات
وقتی در سینه ات آتش می شوند
وقتی دلی را می سوزانند
وقتی آرزویی را دود می کنند
ک ل م ه
در عین بی زبانی
زبانست
لیلادهقان
تمام شهر
در سرم راه می رود
مسکنی نیست
برای سر دردهای پی در پی
هر کورس درد را
پیاده می روم
لیلادهقان
لبخند تو
ژاله ایست
به گونه ی گل
شکوفه ای ست دربهار
و نسیمی
که هر صبح موهایم
را شانه می زند
لیلادهقان
در ژرف ترین
لحظه های تنهایی
خورشید زبان باز کرد
که تو نمی آیی
پونه عطر افشاند
تو نمی آیی
رودخانه خروشید
که دیگر نمی آیی
اما آب
چشمان تو بود
که می گریست ومی آمد
لیلادهقان
اجاره ای سنگین
در جیب کوچک
خراج تن می شود
برآن جسم
که در مستطیلی تاریک
خوراک موران ست
لیلادهقان
کلامش مرا به آغوش می کشد و
می بوسد لبانم را
وقتی که شعر
می شوم
لیلادهقان
چکه چکه می خرید
بهانه جویی ها یم را
او جوینده قلبم بود
من جویای
لبی پر از شعر
لیلادهقان
عصرهای تابستان
گرما مرا به کوچه می کشاند
کوچه مرا
به خاطرات تو می برد
کلافه ام از تو واز
گرما
لیلادهقان