ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
لازم نیست اطرافمان پر از آدم باشد،
همان چند نفری که اطرافمان هستند، آدم باشند کافیست...
حسین پناهی
راســــــتی،
دروغ گـــــفتن را نیــــــــز، خـــــــــوب یاد گـــرفتــه ام…!
“حــــال مـــن خـــــــوب اســت ” … خــــــوب ِ خــــوب
حسین پناهی
به صد مرگِ سخت
به صد مرگِ سختتر
در زندگی لحظاتی هست
که به صد مرگِ سختتر میارزند
خاطرهای شاید
رویایی
اتفاقی
حسین پناهی
برایم دعا کن
چشمانِ تو گل آفتابگردانند
به هر کجا که نگاه کنی،
خدا آنجاست
هزارمین سیگارم را روشن می کنم
پس چرا سکته نمی کنم؟
نمی دانم...
حسین پناهی
به خانه می رفت
با کیف و با کلاهی که بر هوا بود
چیزی دزدیدی؟ پدرش گفت..
دعوا کردی باز؟ مادرش پرسید..
وبرادرش کیفش را زیر و رو می کرد
در پی آن چیز که در دل پنهان کرده بود..
تنها مادر بزرگش دیده بود
شاخه گل سرخی را در دست فشرده کتاب هندسه اش
و خندیده بود..
از انقلاب ترافیکش ماند و از آزادی میدان !
از استقلال هتل و از جمهوری خیابانش !
سالهای سال همه چیز تغییر کرد ،
به جز ساندیسهایی که رویشان نوشتهاند :
"از اینجا باز کنید" ،
ولی مردم هنوز ، از "آنجا" باز میکنند !
در آیینه
دار و ندار خویش را مرور می کنم
این خاک تیره این زمین
پاپوش پای خسته ام
این سقف کوتاه آسمان
سرپوش چشم بسته ام
اما خدای دل
در آخرین سفر
در آیینه به جز دو بیکرانه کران
به جز زمین و آسمان
چیزی نمانده است
گم گشته ام ‚ کجا
ندیده ای مرا ؟
حسین پناهی