گر پیر مغان مرشد من شد چه تفاوت

گر پیر مغان مرشد من شد چه تفاوت

در هیچ سری نیست که سری ز خدا نیست

عاشق چه کند گر نکشد بار ملامت

با هیچ دلاور سپر تیر قضا نیست

حافظ

غم در دل

وز بهر چه گویم نیست با وى نظرم چون هست . آخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست

صلاح کار کجا و من خراب کجا

صلاح کار کجا و من خراب کجا

ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا

دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس

کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا

چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را

سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا

حافظ

مسلمانان مرا وقتی دلی بود
که با وی گفتمی گر مشکلی بود

به گردابی چو می‌افتادم از غم
به تدبیرش امید ساحلی بود

حافظ

من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست

من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست

تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی



حضرت حافظ

گفتم خوشا هوایی

غبار غم برود

چه خوش صید دلم کردی

چه خوش صید دلم کردی

بنازم چشم مستت را

که کس مرغان وحشی را

از این خوشتر نمی‌گیرد.

"حافظ"

دل من در هوس روى تو اى مونس جان

دل من در هوس روى تو اى مونس جان

خاک راهی‌ست

که در دست نسیم افتاده‌ست ...

"حافظ"