ملال لحظه ام اینجا،

ملال لحظه ام اینجا،
میان باغ بهاری
نشسته‌ رو به تماشا
تو بادی و پی آشوب
وزده‌ای به جهانِ
منِ غریبه‌یِ تنها
به پاس زایش احساس
برای رویش هر شعر
تمام برگ و برم را به باد دادم و حالا
به شوق دیدن رویا
قلم به دست گرفتم
دوباره عشق سرودم
چو طفل و کودک نو پا
زمین خوردم و اما
زمین خورده نماندم
به پا خاستم از نو
برای رفتن از اینجا
که هرچه می‌دوم انگار
هنوز اول راهم
هنوز اول تردید
هنوز اول آیا..

مهدیه محبی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد