چشمانت هراس غروبی به خون نشسته

چشمانت
هراس غروبی به خون نشسته

دستانت
لالایی خوابی کودکانه


و من میدانم

میان جهنم چشمانت و
بهشت دستانت
سرابی ست که
تن دیوانگان را
از آن
بیرون می کشند ...


مجتبی فرخی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.