ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
آمدم دنیا برای چه؟ نمی فهمم چرا؟
بارها پرسیدم از خود: من کجا؟ این جا کجا ؟
روز و شب دنبال ردی از خودم می گردم و
گاه پیدا می کنم ردی میان واژه ها
غرق در مفهوم بودن رفته ام نزدیک هست
از نفس افتادم اما مانده ام در ابتدا
سعی کردم زندگی را رنگ آمیزی کنم
رنگ از رویم پرید و باخت خود را بی هوا
آیه هایی را که از هر سو کنارم می نشست
با نگاهی از تبسم می رسانم تا دعا
فارغ از آذر کنار مهر جا خوش کرده ام
تیر هایی خورده از بهمن ولی اطراف ما
قطره قطره آب باران را به چشمانم زدم
تا نگاهم را بشوید از غبار ادعا
خواب را باید بپاشم در نگاه فاصله
دور از چشمش رسیدن را بسازم بی صدا
در میان واژه ها آرامشم را یافتم
گاه پیدا می کنم در جمع شان یک آشنا
عظیمه ایرانپور