در گوشه ای از جِلدِ کتابت بنویس

در گوشه ای از جِلدِ کتابت بنویس

در قسمتِ پرسش و جوابت بنویس

منهای تمامِ روزهایی که گذشت

دلتنگی من را به حسابت بنویس


- بهرام مژدهی

سالها فکر کردم

سالها فکر کردم
چگونه می شود فقط عشاق نرسیده شعر می گویند
به تازگی فهمیده ام عشق در نرسیدن است
تمام عشاق رسیده خالی از شعراند
تمام عشق ها توهم ذهن اند
با رسیدن توهمی نمی ماند
واقعیت عشق رو می شود

فخرالدین مرادی کیا

عصر که می شود

عصر که می شود
تنهایی ، همچون کُولیِ دوره گردی
پشت پنجره ی احساسم
بساط دلتنگی اش را پهن می کند
جار می زند بغض تنهایی ام را
در رساترین صدا
پر از واژه های سکوت،
حراج می کند
واگویه هایم را
در رویای زیبای داشتنت
حسرت نبودنت
دلشوره های عاشقانه ام
قرارِ رفته ی دل بیقرارم
عطر آغوش نداشته ات ؛
اماااا
اماا
افسوس که تو
رهگذرِ نگاهت
به این گذار نمی افتد .....!!


باران_مقدم

آی ای زنی که دل به تو سپرده ام

 آی ای زنی که دل به تو سپرده ام

پا بر هر سنگی که بگذاری شعر مُنفجر میشود

آی ای زنی که در رنگپریدگیات

همهی غمِ درختها را داری

آی ای زنی که خلاصه میکنی تاریخَم را

و تاریخِ باران را

باهم که باشیم تبعیدگاه هم زیباست.


((نزار قبانی))

به من بیاموز

به من بیاموز

چگونه عطر به گل سرخش باز می گردد

تا من به تو بازگردم

مادر!

به من بیاموز

چگونه خاکستر، دوباره اخگر می شود

و رودخانه، سرچشمه

و آذرخش ها، ابر

و چگونه برگ های پاییز دوباره به شاخه ها

باز می گردد

تا من به تو بازگردم مادر!


((غاده السمان))

چشمت ستاره اش را

چشمت ستاره اش را

چندان چراغ وسوسه خواهد کرد

تا من به آفتاب بگویم: نه!

بانوی رنگ های شکوفان!

رنگین کمان!

پل بسته ای که عشق

آفاق را به هم بردوزد

آفاق را به رنگ تو می بینم

و چشم هایت آن سوی مه

همچون چراغ های دریایی می سوزد.

 

((حسین منزوی))