نگاهم کن که شب گم شه ، نگاهم کن که پیدا شم

نگاهم کن که شب گم شه ، نگاهم کن که پیدا شم

نگاهم کن نگاهم کن ، نذار تنها ترین باشم

به تو می بخشم آواز و چراغ و شبنم و نور و

به تو می بخشم این قلب به تو محتاج مغرور و

تو ابرا رو بگیر از من که چشمام خیسه بارونه

به دور از تو پروانه ، تو حبس پیله می مونه

نگاهت را نثارم کن ، گل وحشی تو رامم کن

بتابون عشق و تو چشمام ، شروعم کن ، تمامم کن

نگاهم کن که تو چشمات یه جنگل داره می سوزه

بدون تو دچارم من ، دچار مرگ هر روزه..!

نگاهم کن بذار با تو تماشایی بشه دنیا

بذار از برق چشم تو بمیرن این سیاهی ها

به آخر می رسم بی تو ، به دیوار و شب و خنجر

بهار و عشق و دعوت کن ، به این تقویم خاکستر

نگاهت را نثارم کن ، گل وحشی تو رامم کن

بتابون عشق و تو چشمام ، شروعم کن ، تمامم کن

یغما گلرویی

چتر را ببند! بگذار باران ببارد

همان عصر!
همان چای !
همان دیدار!
همان لبخند!
همان ...
که
آرزو شده!
***
چتر را ببند!
بگذار باران ببارد

و تازه کند!
تمام خاطرات گذشته را...

تولد باران زیباست
...
ام البنین دهقان

آمدنت به زندگیم

آمدنت به زندگیم
چیزی شبیه
فاجعه ی سویسو
بوپال
چرنوبیل
زلزله حلب
و گردباد کورنیگا بود
همان اندازه
ویرانگر
همان اندازه
دلخراش
و همان اندازه کشنده...

زینب احمدی

+اینا چی بودند:)))

برای من

برای من
همین ازتو نوشتن و با توقدم زدن در شعرهایم هم کافیست...
لعنت به اوکه تورادارد
وهمچنان دنبال خوشبختیست...
سمانه_طایی

+یه دوره از زندگیم همه دفتر و زندگیمsشده بود..عشقی که یهویی آمد و سالها

درگیرم کرد وآخرش هم هیچ:)))و فقط ماند از آن سالها پریشانی و استرس:(

ولی به نظر من بهترین روزهای زندگیم بود با آنکه چیزی جز نا آرامی برایم به ارمغان نداشت

اینو نوشتم اگه عشقی در دلت جوانه زد..ونتوانستید کاری کنید ناراحت وناامید نشوید

عشق معنای زندگیه:)

تمام من تو می شود

تمام من

تو می شود

به وقت عشق

می شوم خوابی

که رؤیایش

تو باشی

و یا ابری

پر از بارانِ تو

و گلدانی

لبِ شب های مهتابی

که گل هایش

تو باشی

و یا حالا

که واژه واژه من

تو می شوم

در عاشقانه ای

به وقت عشق

پرویز صادقی

از کتاب کاش جایی بود که نبود!

چه‌قدر خوب بود 
تو، گُل من بودی هر روز به تو آب می‌دادم!علف چِرک‌های تو را می‌شستم وُ
به بوی تَنت
مغرور می‌شدم
شب‌ها کنار لبت
رؤیا بو می‌کردم وُ
‌‌‌روزها، حسادت ِ دنیا را !چه‌قدر خوب بود
تو، گُل من بودی برای تو یک گلدانِ کوچک زیبا می‌ساختم
با یک باغچه
و حوضی پُر از انار
خوابت را
کنار پنجره آفتاب می‌دادم وُ
برای صبحانه‌ات
هوای ِ تازه‌ی شمال می‌خریدم ...چقدر خوب بود
تو، گُل من بودی ...


"افشین صالحی"

از کتاب کاش جایی بود که نبود!