ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
سکوت ناخوش احوال خیالت
روحم را به بند کشیده.
درسرزمین شاعرانه هایم
آشنایی ازیاد رفته ام
که بابونه های زرد رنگ
پرتو عشق ناسرانجامم را
به شعله کشیده اند
وسکوت پراز شعفِ تو
دلم را به خون آغشته است
لیک سوگند به عطرو بوی خوش تنت
زیباتراز
بیتوته کردن نامِ تو در
اندوه چشمانِ سبزم
کجا خواهم یافت.
لعیا_قیاثی
هنوز از شب دمی باقی است
می خواند در او شبگیر
و شب تاب ، از نهان جایش
به ساحل می زند سوسو
به مانند چراغ من که
سوسو می زند در پنجره ی من
به مانند دل من که هنوز از
حوصله وز صبر من باقی است در او
به مانند خیال عشق تلخ من که می خواند
و مانند چراغ من که سوسو می زند
در پنجره ی من
نگاه چشم سوزانش امیدانگیز با من
در این تاریک منزل می زند سوسو
نیما یوشیج
جوانه ها شکوفه زدند
شکوفه ها پیراهن هایِ زیبایشان را
در گرمایِ بهار جا گذاشتند
غنچه ها خندیدند
گل ها، تابستان را سپری کردند
ابرها آمدند و رفتند
فصل ها یکی یکی تمام شدند،
و من در این دور دستِ تنهایی
با همه یِ دلتنگی هایم،
تو را به انتظار نشسته ام
تو نیامدی و من
با چشمانی منتظر به در
با بی تابی هایم،
در گذرِ تندِ زمان...
لحظاتِ غریبانه و پر شورِ دلتنگی را
با شور و شعفِ
آرزویِ دیدنِ دوباره ات،
با چشمانی اشکبار
در انتظارم....
بیا و آرامِ جانِ من باش.
سیمین دانشمندپور
تو همان
پروانه ی پیله کرده در دلم
من همان
شعر به پایان نرسیده
تو همان
تشنگی های دم دم اذان
من همان
معشوق افتاده در زندان
تو همان
گنجشک و قناری
من همان
شاعر نغمه خوان
تو همان
سلام ناشتای صبح
من همان شعرم
در میان شعر های نخوانده
در میان حس های مرده
تو همان
قطره از دل یک بارانی
که هر لحظه از چشمان من میباری
عزیز حسینی