| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
تنهاییام،
پنجرهایست همیشه باز،
که هرگز،
بسته نمیشود!
لیلا طیبی
ذهنم آبستنِ فکریست؛ بدیع!
به ماماییاش آمده،
[قلم]!!!
شاید یلانی دگربار،
چُنان "رستم" و "سهراب"
از "تهمیه"ی شعرم
زاده شوند.
لیلا طیبی

همه جا می بینمت
به درخت و پرده و آینه
نمی دانم اما
تو مرا دنبال می کنی
یا من ترا
ای چشم شیرین زیبا
به گلها می بینیم و می بینمت
به گلها نشسته ای و می بینیم
بر آب می نگرم و می بینمت
در آب می لرزی و می بینیم
تو مرا جست و جو می کنی یا من ترا ای چشم شیرین دلربا
همه رویاهایم را نیلوفری کرده ای
و همه خیال هایم را به بوی شراب آغشته ای
همه جا
گرمای خانه و جان و جهان است حضورت
ولی چشم که باز می کنم
نمی بینمت دیگر
با آن که می دانم
تو می بینیم همه جا
من شیدای توام
یا تو مرا گرفته ای به بازوی سودا
ای چشم شیرین بی پروا
منوچهر آتشی
تـــو همـان شعـرنابی
کـه بـرای سـرودنت
زمـین و آسمـان را به هـم دوخـتم
تا بیت بیت وجـودت
سر و سـامان مـن باشد
الهام کریمی
چترت را کنار ایستگاهی


