ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
باز شیطان بر من دیوانه دام آورده بود
برسرم فهرستی از افکار خام آورده بود
ظاهرا از قبل میدانست تنهایم،که شب
بر من یک روز بی همخانه شام آورده بود
روی سینی کاسه ای پر آش و آنسوی بخار
با خودش تصویری از یک جفت جام آورده بود
در ترافیک عجیب کوچه ی صد چشمها
بر در همواره مشکوک اتهام آورده بود
دختر همسایه ی دیوار بر دیوار کاش
مثل سابق آش را از پشت بام آورده بود
هم شکارش کرده بودم هم شکارم کرده بود
فرض کن صیاد بر صیاد دام آورده بود
مشتبا بودم برایش حال آقا مجتبی
با خودش تا میتوانست احترام آورده بود
نذر دارد یا نظر الله و اعلم مانده ام
دخترک این تحفه را محض کدام آورده بود
باطنا دلتنگ هم بودیم اما ظاهرا
قلب او از قلب من کمتردوام آورده بود
طوری کنارت می مانم
طوری برایت خاطره می سازم
که حتی اگر بخواهی هم
نتوانی ترکم کنی...
آخر من فکر می کنم
هیچ رفتنی
حریف خاطره ها نمی شود..!!
فرشته_رضایی
بعضی وقت ها هم می آیی فراموش کنی
با یک تشابه اسمی
یک تکّه کلام
یک آهنگ قدیمی
تاول خاطره ای در ذهن می ترکد
انگار بعد از طوفان
سکوتی عمیق و چند تکّه کاغذِ افتاده پشت در
بعضی ها آنقدر مهربانند
که بعدِ رفتنشان
عمیق ترین تنهایی ها را تجربه می کنی
و نه تنها غروب جمعه
بلکه تمام هفته طعم سیب ترش می دهد
اینطور وقت هایی شعرهای «سیّد علی» را می خوانم
تو چه می کنی ؟
اصلا یادت هست که نیستم ؟...
# دنیا غلامی
هر چقدر یک انسان بدبخت تر باشد و یا هر چقدر یک ملت فقیرتر و تو سری خور تر،
به همان اندازه امیدوارتر است که در بهشت جزا و پاداش بیابد!
داستایفسکی
هرچند رفته ای و
دل از ما گسسته ای...
پیوسته پیشِ چشمِ خیالم نشسته ای...!
سیمین بهبهانی
کجای قصهات
تکرار شوم
که دستم
همیشه
به دوستداشتنت برسد
سیده مریم وهابی