زندگی را رنگ بزن

زندگی را رنگ بزن
رنگ شادی
نگذار او رنگت کند
به رنگ غم..

گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است؟

گفتم که روی خوبت
از من چرا نهان است؟
گفتا تو خود حجابی
ورنه رخم عیان است

گفتم که از که پرسم
جانا نشان کویت
گفتا نشان چه پرسی
آن کوی بی نشان است!

گفتم مرا غم تو
خوشتر ز شادمانی
گفتا که در ره ما
غم نیز شادمان است


#فیض_کاشانی

از هر جای آمدنت می‌توانیم راهی شویم

از هر جای آمدنت
می‌توانیم
راهی شویم
به آرزوهایی که
جاده جاده
ما را انتظار می‌کشند


سیده مریم وهابی

پیش‌گویی کُن که آینده قبلا تمام شده

پیش‌گویی کُن که آینده قبلا تمام شده
یک‌نوع بیماریِ مُسری در نگاه‌ها پیدا شده
تو غریبه‌ای ، من غریبه‌ام
پدر غریبه ، خواهر غریبه
زمین پُر از غریبه‌هاست
-کسی این را می‌نویسد-
تو فکر نمی کنی ما همدیگر را،
جایی دیگر ، دیده باشیم ؟
جایی در موسیقی ؟
فکر نمی‌کنی داشتنِ چشم ابرو دهان سر
چیز بسیار غریبی‌ست؟
آن‌قدر همه‌چیز را می‌بینیم
که هرگز نشناسیم‌شان
همیشه می‌ترسم
که به این بازی
عادت کنم...

روسری ام را نمی خواهم

روسری ام را نمی خواهم

وقتی می افتد روی سرم

سایه ات!


فاطمه سادات حسینی

خانه‌ات بوی تنهایی می‌دهد

خانه‌ات بوی تنهایی می‌دهد

نام مرا

در گلدان اتاقت بکار.


دانیال رحمانیان

تو فکر نمی‌کنی ما همدیگر را جایی دیگر دیده باشیم؟

تو فکر نمی‌کنی
ما همدیگر را جایی دیگر دیده باشیم؟
چطور این همه چیز ساده را با هم بلدیم:
با هم از خواب بیدار شدن
قدم زدن، سکوت کردن درباره‌ی اشیاء
ما ادامه‌ی این خواب را پیدا می‌کنیم؟
تو فکر نمی‌کنی
ما همدیگر را جایی دیگر دیده باشیم؟
جایی در میان یک موسیقی؟