باد

باد
در موهای کم‌پشتش
دست می‌کرد،
او را به عطر عاشقی
سَرمست می‌کرد.

رویای دیروز را
برایَش باز می‌گفت،
با یک تَلالو
رویشی آغاز می‌کرد.

موی بلندش
با نسیم
پرواز می‌رفت،
با قامتش
صد جلوِی طناز می‌کرد.

در اوج،
با بوی اقاقی‌ها
مست می‌شد،
با موج و ریتم زندگی
او بسط می‌کرد.

تو فصل سرما،
در رویای فردا،
پای برهنه
با نسل گرما
رقص می‌کرد…


فرهاد حیدری