ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
مرا رازیست با چشمت ! زچشم دیگران پنهان
که می سوزاندم جان را به آب دیده ی مژگان
چنان سنگین و پیوسته چنان بی تاب و سردرگم
مرا در خویش می بلعد چنان چون درد بی درمان
ومیخواند به گوش من دوصد نجوای راز الود
که میخواهم تو را افسون گر شبهای بی پایان
سپید ای راه گم کرده میان خلوت این دل
تورا میخواهم ای مهرت درونه سینه ام زندان
تو را ای مهرورز ای مهر بان ای مهر پرورده
تو را ای سینه ات از کینه ها عریان
تو را میخواهم ای زیبا ترین آدم
تورا میخواهم ای عاشق ترین انسان
حسین قنبری عدیوی
ما دل به تو دادیم که دلدار تو باشیم
در بازی این عشق هوا دار تو باشیم
این چه سریست که از ما تو نهان میداری
ای کاش که ما محرم اسرار تو باشیم
گرچه با ما سرجنگست تو را باکی نیست
شرممان باد اگر راغب پیکار تو باشیم
دیریست که از دایره ی قسمت خود دور فتادیم
آرزویست که ما نقطه ی پرگار تو باشیم
دل به کسی قرض نداده که از وی بستانیم
ای کاش که تا آخر دنیا بدهکار تو باشیم
حسین قنبری عدیوی
در معبر بادهای جهان
با تمام ولگردیشان می نشینم
شاید که
حرفی از تو
به باد گفته باشند
حسین قنبری