-
میدانم در پس بغض هایت
شنبه 2 فروردین 1404 12:43
میدانم در پس بغض هایت ناگفته ها پنهان است ودر نگاه چشمهایت حیران است گام به ره عشق بی قدم لرزان است ودر مهمانی آیینه حسرت ایام عیان است بیا تا بت های سکوت را بشکنیم دل های خسته را با عاشقان راهی کنیم بیا تا حرف های نگفته را مهمان خاطره ها کنیم ودستان غریبه را محرم یار کنیم آنگه فردایی خواهد آمد که عطر یاس گل فروش آذین...
-
یاعلی
شنبه 2 فروردین 1404 12:42
-
هیهات من الذله از سنگسار یاران
شنبه 2 فروردین 1404 12:41
هیهات من الذله از سنگسار یاران با ضربه ی تگرگ از دستان خیس باران برگم تکید و شهدم طعم جوانه دارد با چیدن شکوفه از دامن بهاران یکدم اقاقی ام زد جامی به جام روحم اما چه مانده نوشی در جمع روزه داران باد از میان کٍشته بوی نجابت آورد موج و خروش جان بین در بغض این سواران گلبرگ قرمزم شد زرد و هنوز سرخست خون در رگان سبز اشعار...
-
در یک لحظه چهار نفر به دنیا میآیند،
شنبه 2 فروردین 1404 12:40
در یک لحظه چهار نفر به دنیا میآیند، دو نفر میمیرند... و من، بودن یا نبودنم به تو بستگی دارد: مرده باشم، یا تازه متولد شده شیما اسلام پناه
-
السلام علیک یا صاحب الزمان
شنبه 2 فروردین 1404 12:38
-
به نام حضرت دوست
شنبه 2 فروردین 1404 12:38
به نام حضرت دوست که زندگانی از اوست نداده او عذابم که داده است نجاتم نگو دلا چه خواهی بگو خدا چه خواهی خدا مگر چه خواهد، هوای خود نگهدار خدای من چه خواهد، خدای خود نگهدار خدا کجای هستی مرا چگونه بستی به نیک و شادمانی به ذلت و شبانی آهای خدای منان چه شد که من شد عنان بیا خدای پر جان به نزد یار بی جان شبی به نزد شهرزاد،...
-
چشام خیره به در
شنبه 2 فروردین 1404 12:36
چشام خیره به در تو از شهر بارون بارون گرفت اما تو نیومدی تا بارون.. چشامو گرفت علی فلامرزی
-
بیا پالایشی کن در بیانت
شنبه 2 فروردین 1404 12:34
بیا پالایشی کن در بیانت مکن آلوده با تهمت زبانت به تقوا و به عشق و شور و ایمان مصفا کن دل و هم روح و جانت درون جانمازت لاله سرخ بود از لیله القدری نشانت از آن خونین شب محراب عاشق که شد نام علی مهر زبانت زمین و آسمان با هم یکی شد شنیدم یا علی از بیکرانت به شمشیری که زهر آلوده کردند دوتا شد فرق مولای زمانت بشد هر قطره...
-
به یاد روی تو چشمم به راه میماند
شنبه 2 فروردین 1404 12:33
به یاد روی تو چشمم به راه میماند سرم همیشه به سودای ماه میماند نسیم عطر تو هر گه که میرسد از دور دلم به باغ بهاری پناه میماند خیال قامت سروت به هر کجا که روم چو سایه با من و در پیش راه میماند شبی که وعدهی دیدار میدهی، صد بار نگاه من به در و بام و گاه میماند چه میشود که بیایی و دل بگیری باز که بیحضور تو این...
-
بهار جان من به فصل نو رسیده
شنبه 2 فروردین 1404 12:31
بهار جان من به فصل نو رسیده خدایا روح عاشق را تو دیده دلم را غرق در امید کردی ز بند غصهها آزاده چیده نسیم صبحگاهت مست و خوشبوست به دل گلهای شادی را دمیده خدایا این بهار آرام جان است به دل باران رحمت را چکیده ابوالقاسم میدانی
-
محمد خاتم پیغمبران است
جمعه 1 فروردین 1404 12:59
محمد خاتم پیغمبران است از او این گفته باقی در جهان است همه رنگ و نژادی چون برادر همه یکسان همه چون هم برابر بال گشا و پر بزن در آسمان زیبا دست فشان و پا بنه بر فرش سبز دنیا بوی بهار میدهد کوچه ز عطر گلها عشوه ز شور میبرد دلبرک فریبا منم مهمان به درگاه الهی به خوان و سفره ماه الهی به خاکش سر نهم جانم وجودم کجا راهی...
-
السلام علیک یا صاحب الزمان
جمعه 1 فروردین 1404 12:57
-
فراموشی، نَفَسیست یخزده،
جمعه 1 فروردین 1404 12:54
فراموشی، نَفَسیست یخزده، که از شکاف پنجرهای ترکخورده میتراود، بیرحم و بیوزن، خاطرات را چون تار عنکبوتی در باد پاره میکند. چشم میدوزم به سقف، صدای گامهایت را در راهروهای ذهنم احضار میکنم، اما جز انعکاس تهی، و زمزمهای که در استخوانهایم پیچیده، هیچ نمییابم. دستهایم، که زمانی خطوط تنت را چون نقشهای مقدس...
-
مرا از ابرو باران آفریده
جمعه 1 فروردین 1404 12:53
مرا از ابرو باران آفریده به اسفندو زمستان آفریده من و زایندهرودِ چشمهایم چنان رودِ پریشان آفریده آتنا حسینی
-
یاعلی
جمعه 1 فروردین 1404 12:52
-
یک روز که به فکر تو منتظر بودم من
جمعه 1 فروردین 1404 12:51
یک روز که به فکر تو منتظر بودم من دیدم که از آن دور کسی عین شما بود گفتم چـه کنم بـا کـه بگویم سخنم را رفتم تو نبودی فقط انگار خـدا بود یک گـوشه نشستم کـه دمِ عیدی بیایی اما تو که فکرت ز من انگار رها بود دیدم تو نبودی و کسی وارد دل شد گفتم برو از دل که فقط جـای شما بود دلتنگ تـو بودم که به ضریح رضا (ع) رسیدم صد ذکر...
-
کنون که گلهای باغچهٔ تو از تردید
جمعه 1 فروردین 1404 12:50
کنون که گلهای باغچهٔ تو از تردید غنچهها را وا میدارند به پژمردن کنون که بر بام تو برفها هنوز به سخره میگیرند نوروز را من اما در آوردگاه تند و تیز قلل منجمد شکوه لالههای روییده از نعش فرتوت خزان را دیدهام که با سرهای سرخ بی هراس از تیغ گلچین برخاستهاند به پای بهار دیدهام که حتی نوزادانی نوپدید انگشت در سمنوی...
-
در اوقات شرعی نگاهت
جمعه 1 فروردین 1404 12:49
در اوقات شرعی نگاهت اذان مغرب را به افق چشمانت میگویند با شیرینی رطب لبهات، افطار میکنم شال حریر بهارهات، سجّادهام میشود لابلای جنگلزار موهات که در سکوت نمازم میرقصند، قبله را گم میکنم و میفهمم که تمام عمر، روزه شکدار گرفته بودم... حمیدرضا طاهری
-
خواستم دل بدهم، مثل زلیخا که نشد
جمعه 1 فروردین 1404 12:48
خواستم دل بدهم، مثل زلیخا که نشد یوسف مصر بیاید به دل آرا که نشد خنده باشم به لبش تاج شوم روی سرش دل من شاد شود از غم دنیا که نشد همنشینم بشود خنده نشیند به لبم یار نازم بشود دلبر رعنا که نشد حسرت دیدن رویش به دل و دیده بماند کاش می شد شعفی بر دل شیدا که نشد عاشق خسته منم مرغ غزل خوان شده ام بی وفا شد چه کنم همدم لیلا...
-
خدایاپناه مون باش
جمعه 1 فروردین 1404 12:47
خدایا به فرق شکافته اقام علی(ع) عجل لولیک الفرج خدایا به پهلوی شکسته صاحب عالمین حضرت زهرا (س) عجل لولیک الفرج خدایا به غم دل امام حسن(ع) عجل لولیک الفرج خدایا به سر بریده ارباب عالمین امام حسین(ع) عجل لولیک الفرج خدایا به دستهای بریده اقام ابوالفضل(ع) عجل لولیک الفرج خدایا به حق اقا علی اکبر (ع) عجل لولیک الفرج خدایا...
-
خنده از دل میبرد افسردگی را
پنجشنبه 30 اسفند 1403 11:57
خنده از دل میبرد افسردگی را خنده از جان میبرد دلمردگی را من از عشق و وفا با تو نگویم دهد شوقی و شوری زندگی را همه شب خدا را صدا میکنم تو را از ته دل دعا میکنم تو را دوست دارم نگویم به تو به جان و دل خود جفا میکنم به خلوت نشستن سکوتت خوش است از آن چشم آبی نگاهت خوش است مرا دوست داری نگویی به من به دل سر پنهان و...
-
یاعلی
پنجشنبه 30 اسفند 1403 11:55
-
از کعبه تا میخانه بی تردید رفتم
پنجشنبه 30 اسفند 1403 11:55
از کعبه تا میخانه بی تردید رفتم از غربتم پیمانه تا پرسید رفتم... در حسرتِ روزِ مبادا در شبِ هجر از روزِ روشن خسته و نومید رفتم... میخواستم پنهان کنم اشک از رقیبان آنجا که باران بر سرم بارید رفتم... در مجلسِ فرزانگان خویشی ندیدم هرجا که مجنونی به من خندید رفتم... محرابِ ابروی تو را گم کردم و بعد تا ورطهی کفّارِ بی...
-
دختری هر شب در آیینه نگهبان من است
پنجشنبه 30 اسفند 1403 11:53
دختری هر شب در آیینه نگهبان من است روز و شب در انتظارِ وقت دیدار من است تازگی ها شعر میخوانم برایش بی دلیل اون بدون پلک حتی محو اشعار من است دست می بردم من از بهر نوازش کردنش آینه شد مانعی ، آیینه دیواره من است چند ماهی میشود در چهره اش خشم و غم است گفت دیشب بی تعلل در پی جان من است میچکد خون از نگاهش خنجری در دست او...
-
السلام علیک یا صاحب الزمان
پنجشنبه 30 اسفند 1403 11:52
-
روسری را "پگاه " برنمی داشت اگر،
پنجشنبه 30 اسفند 1403 11:51
روسری را "پگاه " برنمی داشت اگر، مردم را این "بلا " نمی آمد به سر! تا که نه آه در بساط شان باشد نه حالِِ نگاه به گیسوان ماه! محمد ترکمان
-
میپنداشتم که او ز جهان فرق دارد
پنجشنبه 30 اسفند 1403 11:49
میپنداشتم که او ز جهان فرق دارد از موج غم و حادثهها فرق دارد گفتم که نجاتم دهد از تیرگیها دیدم که ز هر بیوفا فرق دارد آنها همگی رفتند و تنهایم گذاشتند او ماند، ولی... او فرق دارد دیگران اگر دست مرا رَها نمودند او غرقم کرد... آری او فرق دارد عطیه چک نژادیان
-
شعرپشت سرهم می آید
پنجشنبه 30 اسفند 1403 11:47
شعرپشت سرهم می آید ز لب تو خندان شود بهار هم برای تو می آید باران عشق برای تو میبارد زیرا تو مادری تو همانند گوهری بهشت زیر پایت جاری هر روز برای فرزندت فداکاری نعمت عشق مادر همچو رودخانه جاری محمد مهدی چغانگیر
-
اگر با دشمنت یک جانشینی
پنجشنبه 30 اسفند 1403 11:44
اگر با دشمنت یک جانشینی از آن بهتر که نادانی گزینی بیندازد تو را نادان به چاهی به بن بستت کشد از کوره راهی نگاهت را به کار عاقلان دوز ز دانایان رهت از چَه بیاموز نه ای حیوان چو داری عقل و دانش روی تا آسمان با فهم و بینش خردمندان خدا را میشناسند چو در اول خودِ خود را شناسند ولیکن جاهلان بر چوب و سنگی به هر جایی به هر...
-
چه دیده در رخ ماهش نگاه آسمان امشب
پنجشنبه 30 اسفند 1403 11:42
چه دیده در رخ ماهش نگاه آسمان امشب که میبارد سرشک غم دمادم بیامان امشب به ناله ابر میخواند غزلهای جدایی را نسیم آهسته میگوید حدیث عاشقان امشب چنان در شور میرقصد دل دیوانه در زنجیر که گویی میزند آتش به جان بیگمان امشب شکسته مینوازد باد بر ساز درختانش شکایت میکند از هجر این باغ و خزان امشب به یادش تا سحر چشمم...