ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
از بهارِ بخت سهمم خار بود
گویی از من باغبان بیزار بود...
میچکید از چامههایم شرحِ غم
فارغ از حال و هوایم یار بود...
بوستان در دستِ تاراج خزان
گلعذارم مأمنِ اغیار بود...
خانه خالی بود از عشق و طرب
بینِ من با سایهاش پیکار بود...
عهدِ الفت را طبیب از یاد برد
هرکه را دیدم خودش بیمار بود...
دیگِ حسرت جوش میزد در دلم
ریشههای دردسر بر بار بود...
زندگی با وعدههای پوچِ خود
پیشِ چشمم آرزوها تار بود...
بیکسی سهمِ من از دلدادگی
کوهی از غم در دلم انبار بود...
میزدم بر هر دری نالان سری
در قفس ماندن بسی دشوار بود...
گرچه بود از دوریات مرگم هوس
بیتو مردن هم برایم عار بود...
زندگی مردار و دنیا کرکسی
معرفت کی خصلتِ پرگار بود...
حسن کریمزاده اردکانی