گاه میانِ شادی و گاه میان یاد تو

گاه میانِ  شادی و گاه میان یاد تو
یکدفه غنج می زند کنج دلم برای تو

بین هزار مشغله بیش از هزار فاصله
یکدفه موج می زند یاد تو و هوای تو

من چو نیاز می کنم یاد تو ناز می کند
تا چه شود نیاز من با تو و نازهای تو

شعر نرفته از دلم با همه ناز های تو
ناز بکن که می خرم ناز تو و ادای تو

شعر مرا چو خوانده ای خنده به لب چو رانده ای
شعر من و سلام من هدیه به خنده های تو
(عاشق اون لحظه ی خندیدن تو و صدای خندیدن تو ام : )

تیر جفات دلبرا خوش بنشسته بر دلم
لیک پسند من بود مهر تو و وفای تو

زلف تو شانه کی کنم شانه به دست های خود
لب به لب تو کی نهم تا که برم دوای تو

باز به یک نبایدی قلب مرا شکسته ای
وای خدا چه می کشم از تو و از جفای تو

با کسی آشنا نشو تا نرود ز خاطرت
مهر من و وفای من، مهر تو و وفای تو


سروشِ سروین

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.