خیزش وخروش یک شعر

خیزش وخروش یک شعر
به رقص دختری در باد میماند
کلمه به کلمه، حرف به حرف
نرم و موزون، بالا، پایین
می چرخد ومی رقصد
در ردای حریر سپیدِ احساس
دیبای  رویا
در پریشانیِّ ابریشمِ گیسو در باد
گاه با نوای محزون
یا با ترانه ای خوش رقص
گاه با تو می‌گویم
یا از تو می‌گویم
... یار تویی، غار تویی، خواجه نگهدار مرا (مولانا)
... مرا؟
من از خود به در شده ام
تا بود بار غمت بر دل بی‌هوش مرا.. سعدی
هوش؟
بِبُرد از من قرار و طاقت و هوش
بت سنگین دل سیمین بنا گوش حافظ
و باز از بیخودی های خود به هوش آمدم و
به تو رسیدم
شعر زیباست
جوشش و چرخش و گردش
برای تو، گرد تو، هم رقص با تو


میترا کریمیان

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.