ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
در سحر بود
که فریاد بر آورد ،خورشید
همه ی شب زده گان
خوابتان طولانی است
گوش تان
ناشنوا
چشم هاتان
به سیاهی بسته
نمی بینید مگر
آسمان
غرق شقاوت شده است
چهره ی آبی روز
زیر خاک پنهان است
و صدای گل نورسته ی نور
از فلق می آید
و کمک می خواهد
همه ی شب زدگان
خوابتان طولانی است ...
گورها تان بیدار
در شب سرد سکوت
خواب خوش می بینند...
و چراغ پندار
همچنان خاموش است
و شقایق در گور
گل لاله در خون
یاسمن شعر سحر می خواند ...
از تن زخم نوید
چشم امید
چراغی دارد
شب در حیلت گوری دیگر ...
گورها می زاید
و حدیث گل سرخ
این چنین می خواند
هست گورهامان پیدا
وقت آنست که
بیدار شوید
چشم ها را به طلوع بگشایید
...
همه ی شب زده گان
خواب دیگر بس است
تا سپیده دگر راهی نیست
فیروزه سمیعی