ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
چشمهای تو پاییزند
در برگ ریز این خیابانها
چه لبخندها که سرخ می ریزند
در بوسه باران
بر سنگفرش ها
لبانم را نارنجی می کنم
ترانه می خوانم
قدم زدن با تو می چسبد
در یک عکس سلفی
فیروزه سمیعی
در سحر بود
که فریاد بر آورد ،خورشید
همه ی شب زده گان
خوابتان طولانی است
گوش تان
ناشنوا
چشم هاتان
به سیاهی بسته
نمی بینید مگر
آسمان
غرق شقاوت شده است
چهره ی آبی روز
زیر خاک پنهان است
و صدای گل نورسته ی نور
از فلق می آید
و کمک می خواهد
همه ی شب زدگان
خوابتان طولانی است ...
گورها تان بیدار
در شب سرد سکوت
خواب خوش می بینند...
و چراغ پندار
همچنان خاموش است
و شقایق در گور
گل لاله در خون
یاسمن شعر سحر می خواند ...
از تن زخم نوید
چشم امید
چراغی دارد
شب در حیلت گوری دیگر ...
گورها می زاید
و حدیث گل سرخ
این چنین می خواند
هست گورهامان پیدا
وقت آنست که
بیدار شوید
چشم ها را به طلوع بگشایید
...
همه ی شب زده گان
خواب دیگر بس است
تا سپیده دگر راهی نیست
فیروزه سمیعی
سرودهای عشق
به لب های لب پر از عشق می آیند
سوختن را نفس کشیدیم
از اتاق رو به آفتاب
گل آفتابگردانیم
با گلوی خاکستری
با آخرین کام از لب های اندوه
رو به بوسه های سرخ
سر می گردانیم
فیروزه سمیعی
الفبای مستاصل اخلاق
سوهاضمه ی معنا گرفته است
تو مرا دعوت کن
به فراخوان انسانیت
ریش و ریشه قیچی دست شما را می بوسد
چه خوابی دیده عین القضات
حوالتمان ناله ی جهنم است
عاقا به مویت قسم
دیگر نای نی از گلوی نیزار بریده
تب و تابمان زخمه ی زنجیر
خروسخوان روزگار کبک شدیم ...
فیروزه سمیعی
برای درخت کافی بود سایه داشته باشد
و برای سایه همین بس که دیواری
برای دیوار پنجره ای
و برای پنجره گلدانی
و برای گلدان
چشمانی که او را بشنود
چشمانی نشنید
گلدان پژمرد
پنجره بسته و
دیوار آوار شد
سایه مُرد
و درخت خشک شد
ببین
چگونه چشمانی جان می دهد.
فیروزه سمیعی
در پس این همه زخم عمیق
و دردهای رو به صعود
برای تو می خندم...
برای تو
جنگل وحشی دلم
اهلی می شود.
خلوتگاه سایه ام
با شب بی ستاره
آفتابگردان می شود
رو به سوی طلوع تو...
اصلا
فرشته می شوم
و قلب ساعت ابری را
به وقت رنگین کمان
نشانه می گیرم و
از دقیقه های عریان
دور از چشم سایه های پشت دیوار
سیب می شوم,
برای دقیقه های دلتنگی
و ثانیه های دور پرشتاب.
فیروزه سمیعی
از گدازه داغتر
از طوفان سهمگین تر
از دریا مواج تر
از گلوله کشنده تر
نامش زن بود
و گیسوانش
یک گروهان مبارز سیاسی
فیروزه سمیعی