روزی از ایام نیک کردگار

روزی از ایام نیک کردگار
همسخن گذشتم کویرِ بی قرار
گفتمش واسع سرای روزگار
چیست دلیلش برقراری ماندگار
فاقد از آبی و رُزهای نگار
دوری از رحمت همیشه انتظار
طبع صفرایی و فعلت با وقار
بر وقارت داری اینقدر افتخار
گفت جوابم را کویرِ ماندگار

افتخارم نیست وقارم باوقار
آنچه در ظاهر تو میبینی فِطار
رد پایی است مانده رد اقتدار
بطنی دارم متن افکار سه تار
سبزی هستم اندرون بی انتظار
ظاهری در بی قرار باطن شکار
شکل افکارم فزون زی در فرار
من درختانم قرارند در قرار
ریشه دارند ریشه داران کی فرار
گفت کویر با چشم بی اشکِ نثار
اشک من خشک اَستاخشکی بیقرار
طینتم پاک است و ذاتم انتظار
سیرتم خاک است و خاکی افتخار
طبع آتش زا و گلهایم چو خار
فاقدِ آبم درون , احقاق غار
مردمانِ ساکن این بی قرار
عهد وفادارند نی اند اهلِ فرار
گفت و گفت روز رفت پیِ افکارِ تار
شب رسید سردی مزین شد قرار
آهی اندر سینه اش شد برقرار
سردی و گرمی نشانند انتظار
ماه تماشای من و آن بی قرار
خنده ای افکند به افکارم نثار
مطمن بودم که ماه و ماندگار
قدمت دوستی قرارند اذن یار
فعل خام حافظ و شکلِ سه تار
کی تواند درک کند ترسیم یار

حافظ کریمی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.