به مادرم بگویید شاعر صدایم کند ..!

به مادرم بگویید
شاعر صدایم کند ..!
عاشق دختری شده ام
که از چشمانش
قصیده و غزل می ریزد ...!


#علی_سلطانی

ناگهان در کوچه دیدم بی‌وفای خویش را

ناگهان
در کوچه دیدم بی‌وفای خویش را
باز گم کردم ز شادی
دست و پای خویش را


مهدی اخوان ثالث

جای خالی ات تنها مکانی ست

جای خالی ات تنها مکانی ست
که من با خودم چه قدر حرف می زنم
در سکوتی که زبان تنهائی ست

پرویز صادقی

من همان عاشق ترین مومن به چشمانِ توام

من همان عاشق ترین مومن به چشمانِ توام
رو به سویِ قبلگاهِ عشق و ایمانِ توام

چشم در چشمم شدی وقتِ نمازم در عجب
ماندی از من اینچنینی غرقِ چشمانِ توام

ای روانتر از غزل, زلفانِ تو بر شانه ات
در نمازم من فقط دائم غزلخوانِ توام

تو مرا ای جان مرنجانم که با رنجِ فراق
عمرِ من رفت و هنوزم دل پریشانِ توام


نوکِ پرگارم, گریزان از همه در دایره
سر فقط بر تربتِ نقطه یِ دامانِ توام

علی پیرانی شال

این روزها دلم یک میز می خواهد

این روزها دلم یک میز می خواهد
و یک فنجانِ شعر و یک هم درد
که بفهمد من را
که گذرِ زمان را به یغما ببَرَد
که در حضورش چایم سرد شود


علیرضا_بهجتی

(بی سبب نیست زنان فاتح نورند همه)

(بی سبب نیست زنان فاتح نورند همه)
مرهمی بر عطش و کوه صبورند همه

جملگی از ملکوتند وخدا همرهشان
راهشان زینبی و قافله شورند همه


به وفا حُسن سخا, بوی مروت دارند
که در این آینه چون کان بلورند همه

ز نجابت به حیا, ناز و محبت دارند
وه که این حورو‌َشان جام غرورند همه

کارشان تربیت نسل پیمبر بوده است
چون مَلَک, فاطمیون روبه ظهورند همه

و خدا وحی بکرده که بهشت منزلشان
ذکر لب ضمن دعا, جوی عبورند همه

زینت نام بلندش همه دراوج هبوط
که در این معرکه از غصه به دورند همه

اوج غم, شادی بسیار نمایند به جان
خالق اشک و طراوت چو فکورند همه

وقف جان کرده وبا غیرت زن بودن خود
اصل احیای بشر , نسل شعورند همه

تکیه بر نام بلندش همگی نور شویم
گوشه ای از هنرش,جمله حضورند همه

وندرین حجب و حیا, سبزی ریحان دارند
صحنه ی معجزه را گرچه مرورند همه

نقش ایوان صفا, گاهِ دعای سحری
عطر گیسوی عیان, مادر و حورند همه


معصومه حیدرپور

وقتی ستاره‌های دور

وقتی ستاره‌های دور
کم رنگ سوسو می‌زنند؛
چراغ‌های نئون
به طعنه نگاهشان می‌کنند!


لیلا طیبی