ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
جاریست بر لبان تو “من دوست دارَمَت ”
دل گفت یا زبان تو؟ من دوست دارمت
هرچند در مصیبت عشق تو پرپرم
دورم از آشیان تو, من دوست دارمت
خواهی رها کنی و نخواهی, گلایه نیست
چون تیر در کمان تو, من دوست دارمت
روز و شبی که بی تو بر آید نخواستم
خورشید و ماه از آن تو,من دوست دارمت
فردا نه! دیر می شود, امروز باز کن
راهی به آسمان تو, من دوست دارمت
شایسته نیست بر سر عشقت قسم, ولی
ای جانِ من! به جان تو, من دوست دارمت
بهزادحیدری پارام
من گرم از آتش چشمانت
دست می گشودم برای گرفتن دستانت
من با صدای نفسهایت
تا صبح قدم می زدم با قدمهایت
زندگی می کردم با بوی دستانت
لحظه لحظه در انتظار تا بیایی
و بگیری در بر وجود گر گرفته از احساسم
من شاد از شادی چشمانت
می چرخیدم و می خندیدم
زنده می شدم با التهاب دستانت
حال مدتهاست
کوچه در انتظار
من در انتظار
ترسم کم کم برم از یاد گرمی دستانت
مهناز صادقی
گاهی که دلم میگیرد
هوای انارستان
میکنم آنجا که سهراب
بوسه هایش را
پای درختان بلند سپیدار
کاشته بود
گاهی که دلم میگیرد
چشمانم را در جذام خانه
تبریز جا میگذارم
آنجا که فروغ درد را عاشق شد
گاهی که دلم میگیرد ....
در هوای تازه شاملو
قدم
میزنم تا خیابانهای
ترک خورده از زخم روزگار
شعری شوند
برای آیدا
که در آیینه عشق
مرثیه زخمهایش را زندگی میکند
گاهی که دلم میگیرد ...
شاعر میشوم
تا در سکوت
مرگ آدینه در سوگ
آب مرثیه خورشید را
به ماهیان سیاه کوچکی
هدیه کنم
که هنوز سرگردان در لابلای
موجهای گیج ارس
آواز میخوانند
گاهی که دلم
میگیرد
ایرج بهرام نژاد
ورای این جغرافیای سرد...
دورتر از فاصله ها...
زودتر از قرن های فراق...
فراتر از انتظار دوستت دارم...
رسول امامی
مهر ,آبان ,آذر
چه فصلی ساخته اند
در دفترِخاطراتیِ
که دیگر
برگی برایش نمانده است
زمستان هم از راه رسید
نوروز هم که بیاید
من هنوز
مهرت را جستجو میکنم
در لا به لای دفتر خاطراتی
که اگر
نام تورا از آن بردارند
به آذری باید
سپردش
احمد شِکری
شبی دزدانه به خواب تو خواهم آمد
به دور از چشم گزمهها و عسسان
در حالیکه سگها لباس مرا دریدهاند
و خارها جسم مرا خلیدهاند
به دستم
دسته گلی زیبا خواهد بود
از گلهای صحرایی زیبا
تصور میکنم که این
چیزی بیش از خواب خواهد بود
و به پگاه آن شب
رد پای مرا بر حیاط خانهتان
خواهند یافت
در حالیکه قطرههایی از خون سرخ من بر آنهاست
علیرضا غفاری حافظ
شب مهمانی تو
رخ باران چه زیباست
نغمه شب به صدایت عادت دارد
چه نمایی دارد قد بر افراشته باران
چه نگاهی دارد باران
وقت بوسیدن ابر
چه رخی دارد باران
یحیی بهرامی باباحیدری