| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
به نظر من عشق یعنی هیولا
تا وقتی که کسی رو دوست نداشته باشی راحتی
اما همین که عاشقش شدی
اون کوه میاد سراغت
من که از عاشق شدن مثل هیولا می ترسم
تو نمی ترسی ؟
عاشق هر کس که شدی
دیگه نمیتونی فراموشش کنی
واسه همینه که به نظر من
عشق یعنی هیولا
مصطفی مستور
مگر شک داری که تو جزئی از وجودمی؟
و من آتش را از چشمان تو دزدیدم؟
و به خطرناکترین انقلابهایم دست زدم؟
ای گل سرخ
ای یاقوت
ای ریحان
ای پادشاه
ای محبوبیت
ای مشروعیت تمام کلمات
ای ماهیای که در آب زندگیام شناوری
ای ماهی که هر شب از پنجرهی کلمات طلوع میکنی
ای فتح الفتوح من
ای آخرین وطنی که در آن زاده میشوم و دفن میشوم و نوشتههایم را منتشر میکنم.
نزار قبانی
ﻣﺮﺍ همچو ﺯﺑﺎﻥ پارسی
ﺍﺯ ﺭﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﭼﭗ ﻧﺨﻮﺍﻥ
ﻣﺮﺍ ﻣﺜﻞ ﺯﺑﺎﻥ یونانی
ﺍﺯ ﭼﭗ ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺖ ﻧﺨﻮﺍﻥ
ﻣﺮﺍ ﻣﺜﻞ ژاپنی
ﺍﺯ ﺑﺎﻻ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻧﺨﻮﺍﻥ
ﻣﺮﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﺨﻮﺍﻥ
ﻫﻢﭼﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ
باغ ها ﺭﺍ
ﻭ پرنده ها را
ﮐﺘﺎﺏ ﮔﻞ ﺭﺍ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﺪ!
ﺗﻮ ﺍﻭﻟﯿﻦ متفکری ﻫﺴﺘﯽ
ﮐﻪ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﻣﺴﺄﻟﻪﺍﯼ نژادی ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﯽ
ﻭ ﺍﺯ ﺗﺨﺖﺧﻮﺍﺏ
میکروفونی ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﻧﺴﺎﺧﺘﻪﺍﯼ!
ﺧﻮﺏ ﻣﯽﺩﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺍﻭﻟﯿﻦ عشق ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺗﻮﺍﻡ
ﺍﻣﺎ اهریمنی ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺑﺎ ﻣﺎ ﻗﻬﻮﻩ ﻣﯽﻧﻮﺷﺪ
همواره ﻣﺮﺍ ﺗﺸﻮﯾﻖ ﻣﯽﮐﻨﺪ
ﺗﺎ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﭙﺮﺳﻢ
ﺩﻭﻣﯽ ﭼﻪﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ؟
میلادغریبی زاده
پنجره ی بی خورشید
بال های خود را بهم زد
از زانو های خسته اش
رها
یک پلک بهم زدن
یک پیک بهم زدن
ابری به شکل کبوترم!
قاسم بغلانی
رها از خلق تمام زبانها
در خفقان شعر و واژه
حتی غرق در سکون لبانت، تو را می شنوم
چشمها که بیهوده آفریده نشده اند.
پریا_شیخی
من چیزهای زیادی از دست داده ام
هیچ کدامشان
مثل از دست دادن تو نبود
گاهی یک رفتن
تمامت را با خود میبرد
و تو تا آخر عمر
در به در دنبال خودت میگردی
امیر وجود
چشم هایش به رنگ دریا بود
یا دریا
به رنگ چشم های او
نمی دانم
تنها می دانم
وقتی عاشق دریا شدم که
چشم های او را دیدم
محمد شیرین زاده


