| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
می ترسم
مرا
به فردایی که نیستی
مسپار
بگذار
بمانم در گذشته
آنجایی که
یگانه دست تو
امن ترین سقف جهان
بود
حیدر ولی زاده
می دانی
دوستت دارم
نه گفتنی ست ، نه نوشتنی !!
" فقط"
حس شدنی ست
از نگاهِ نگران من ، با دلواپسی های تو
از خنده های من ، با برقِ نگاه تو
از بی قراری هایم ، با خستگی های تو
از بوسه های آرامم، بر پشتِ پلک های تو
از شب بخیر گفتن ها
تا آرامشِ خواب تو
مریم مینائی
خدا را کدخدا! ای حاکم آبادی بالا!
بگو تا دخترت دریابد این حال خرابم را
بگو زلف سیاهش را نریزد بر سر و رویش
نیامیزد به ظلمت قرص ماه و آفتابم را
بگو بر من بشوراند جوانان دهاتی را
ببیند غیرت طوفانتبار عشق نابم را
بگو تا دخترت پایین بیاید از خر شیطان
بگو نگذار تا ناگه بگیرد خون، رکابم را
بگو این عاشق از آن عاشقان داستانی نیست
بگو این کلّهخر، میبندد از نو، راه آبم را
خلاصه گفته باشم کدخدا دیگر خودت دانی
هماین حالا همین امروز میخواهم جوابم را
- بهروز یاسمی
یک روز سرانجام با تو
وداعی آبی میکنم
میدانم روزی از من خواهی پرسید
مگر وداع هم رنگ دارد؟
آن هم به رنگ آبی
من در جواب تو
فقط چشمانم را میبندم
سالی که بر من و تو گذشت
فقط ۳۶۵ روز نبود
جمعهها را باید دو روز حساب کرد
باید تقویمها را در آفتاب نهاد
تا رنگ ببازد
احمدرضا احمدی
نه فقط از تو اگر دل بکنم میمیرم
سایهات نیز بیفتد به تنم میمیرم
بین جان من و پیراهن من، فرقی نیست
هر یکی را که برایت بکنم میمیرم
برق چشمان تو از دور مرا میگیرد
من اگر دست به زلفت بزنم میمیرم
بازی ماهی و گربه است، نظربازی ما
مثل یک تُنگ، شبی میشکنم میمیرم
روح ِبرخاسته از من! ته ِاین کوچه بایست
بیش از این دور شوی از بدنم، میمیرم
- کاظم بهمنی




