وقتی تو را در آغوش می‌گیرم،

وقتی تو را در آغوش می‌گیرم،
همه چیز را از یاد می‌برم!
یادم می‌رود سبزی از درختان است و آبی از آن آسمان...!
باور کن خودم را نیز از یاد می‌برم.
و حتی یادم می‌رود،
زمستان سرد است و تابستان را باید در خُنَکای سایه‌ای سر کرد.
می‌ترسم در آغوشت،
حتی نفس کشیدن را فراموش کنم،
و حیات را ببازم!
و تو را...

مهران رمضانیان

تلخ ترین متناقض نمایِ دنیاست

تلخ ترین متناقض نمایِ دنیاست
ملودیِ ...
دلنواز درونم
با آهنگی ناهمگونِ با من
که به اجبار می نوازمش!!


مریم مینائی

"آدمی را آدمیت لازم است.

سال ها گذشت،
و هنوز هم نوشته هامان آن قدر زیبا نیست که بالای سرمان قاب کنیم...
مشق امشب هم، مثل دیشب، مثل هر شب،
دو صفحه تمیز و زیبا می نویسیم؛ "آدمی را آدمیت لازم است.

پایان هر شعری لبت را میبوسم

پایان هر شعری
لبت را میبوسم
نامه باید
تمبر داشته باشد


نیماغلامرضایی

خدایا!

خدایا!
این عزت برای من بس است که تنها تو فقط خدای من باشی .
و این ذلت برای من بس است که تو را نداشته باشم و تو مرا به خود واگذاری

شبی دزدانه به خواب تو خواهم آمد

شبی دزدانه به خواب تو خواهم آمد
به دور از چشم گزمه‌ها و عسسان
در حالی‌که سگ‌ها لباس مرا دریده‌اند
و خارها جسم مرا خلیده‌اند
به دستم
دسته گلی زیبا خواهد بود

از گل‌های صحرایی زیبا
تصور می‌کنم که این
چیزی بیش از خواب خواهد بود
و به پگاه آن شب
رد پای مرا بر حیاط خانه‌تان
خواهند یافت
در حالی‌که قطره‌هایی از خون سرخ من بر آن‌هاست

علیرضا غفاری حافظ

فرق زیادیه بین کسی که نوک قله به دنیا اومده

فرق زیادیه بین کسی که نوک قله به دنیا اومده
با کسی که خودش به نوک قله رسیده ...

انسان متمدّن آن کسی است

انسان متمدّن آن کسی است که در تنهایی احساس تنهایی نکند؛
مردم هیچ چیز به ما نمی‌دهند که ما خودمان از بدست آوردنش عاجز باشیم...!

دنبال زنى مى گردم

دنبال زنى مى گردم
با پیراهن بلند وپاییزى اش
I'm looking for a woman
With her long autumn shirt

اندوه را از چهره بادبزداید
اشکهاى آسمان را پاک کند...
Blow grief from the face
Wipe the tears of the sky...

پاى برهنه روى برگهاى خشک جنگل وحشت به دل شب بیاندازد...
Barefoot on the dry leaves of the forest to scare the night..

صداى خلخالش چهار فصل را برقصاند
The voice of her foot ring for dancing the four seasons

همهمه ب جان باغ بیاندازد
مرغان غمگین را ب ضیافت
عشق دعوت کند
Let the garden buzz
The sad birds invite for the feast of love

مردانه جلوى طوفان بایستد
زمستان را از درگاه خانه ات براند

Stand in front of the storm strongly
Draw away the winter out of your house

بهار را در دامن ات سبز کند
Make spring green in your skirt

دنبال زنى مى گردم
غمش پیاله ام را پرکند
I'm looking for a woman to fill my cup with sorrow

مستى اش را سر بکشم
Welcome her drunk

شهامت اش چهره ى خورشید را زرد کند
Her courage changes the face of the sun

زلف ستاره گان را ب رنگ
شراب در بیاورد
Painting the hair of the stars winy

مى دانى طفره مى روم
شرم مى کنم
You well know I am dodging and shaming!

نمى دانم چگونه بگویم
دنبال خودم مى گردم...!!
I don't know how to say
I am following myself…!!

محمود شیربازو