| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
خوشا کسیکه ز عشقش دمی رهائی نیست
غمش ز رندی و میلش به پارسائی نیست
دل رمیده ی شوریدگان رسوائی
شکستهایست که در بند مومیائی نیست
عبید زاکانی
حیف! با اینکه دوستت دارم
سهمِ دستانم از تو پرهیز است
قسمتام نیستی و این یعنی:
زندگی، واقعا غم انگیز است...
"امید صباغ نو"
دستش را
بر زلف رود کشید
جرعه جرعه
موسیقی ِشور
نوشید
دل به دریا زد
آب را می رقصید.. .
نیلوفرثانی
همین که میخندی
دوباره دلم ضعف میرود
دوباره واژهها صف میکشند
برای سرودنت، برای بوسیدنت
دوباره بیچارهات میشوم
دوباره عاشقت..
"لیلا مقربی"
جانا بیا که بی تو دلم را قرار نیست
بیشم مجال صبر و سر انتظار نیست
دیوانه این چنین که منم در بلای عشق
دل عاقبت نخواهد و عقلم به کار نیست
گر خواندنت مراد و گر راندن آرزوست
آن کن که رای تست مرا اختیار نیست
ما را همین بسست که داریم درد عشق
مقصود ما ز وصل تو بوس و کنار نیست
ای دل همیشه عاشق و همواره مست باش
کان کس که مست عشق نشد هوشیار نیست
با عشق همنشین شو و از عقل برشکن
کو را به پیش اهل نظر اعتبار نیست
هر قوم را طریقتی و راهی و قبلهایست
پیش عبید قبله بجز کوی یار نیست
عبید زاکانی
"صدای پای آب"
از شب ِتابستان
به جان می رسید
در آبی ِحوض
ترنم ِعشق
سیب و انار
وخاطره ی دست های ِسپید تو
می جوشید
من بر گلوگاه ِشب
بوسه میزدم
که تا دیدار تو
پیاپی
ماه مینوشید...
نیلوفرثانی
دلم چون ساحل می داند
چگونه با دریا در دهانش
زندگی کند
نجوا کردن با امواج
آرامش ماسه های اوست
پرویز صادقی
این روز ها
همه شاعر شده اند
تو در خیال همه چه میکنی...
پیچگاژکریمزاده