چه کنم با چه کنم های دلم

چه کنم با چه کنم های دلم

من نفهمیدم چرا می نویسم

من نفهمیدم چرا می نویسم
از خودم می گویم
یا از دنیا
برای خودم می نویسم
یا برای دیگران
اینقدر فهمیدم که پای کسی
یا چیزی در میان است
از من و دنیا بیشتر
از من و دیگران بزرگتر


بیژن جلالی

گلی که می‌طلبم در بهار نیست ، چه سود ؟

گل و شکوفه همه هست و یار نیست ، چه سود ؟
بت شکرلب من در کنار نیست ، چه سود ؟

بهار آمد و هر گل که باید ، آن‌همه هست
گلی که می‌طلبم در بهار نیست ، چه سود ؟

امیرخسرو دهلوی

درخت بلوط

یکی از ...
همین غروب‌ها...
پدربزرگ به خوابم می‌آید...
و اقرار می‌کندبعد از مرگ همان...
درخت بلوط شد که هرروز سایه‌اش را...
به‌زور به اتاق مادربزرگ می‌کشاند...

امیرصادق_گنجعلی

هرگز دلم ز کوی تو جائی دگر نرفت

هرگز دلم ز کوی تو جائی دگر نرفت
یکدم خیال روی توام از نظر نرفت

جان رفت و اشتیاق تو از جان بدر نشد
سر رفت و آرزوی تو از سر بدر نرفت

تنها ساحل امنی

تنها
ساحل امنی
به وسعت شانه هایت
آرامشگر
دریای مواج
چشمان من است


Only a safe beach
AS wide as your shoulders are
the relaxation of
the raging sea of my eyes

محمودشیربازو

عشق‌ها می‌میرند

عشق‌ها می‌میرند
رنگ‌ها رنگ دگر می‌گیرند
و فقط خاطره‌هاست
که چه شیرین و چه تلخ
دست ناخورده به جا می‌مانند..

مهدی اخوان ثالث