-پرسیدی کی تمام میشوی ؟

-پرسیدی کی تمام میشوی ؟
لبخندِ گوشه ی لبم را به عنوان پاسخ در نظر گرفت
و اما من در خود هزاران پاسخ داشتم
وهزاران سوال،
و در من گفتگویی بی پایان شکل گرفت.


مونا خسروی

"می‌دانید چه حسی دارد که

"می‌دانید چه حسی دارد که انسان در یک شیشه عطر زندگی کند؟
خانه‌ ما آن شیشه عطر بود"

نزار قبانی

عشق بهانه ای است

عشق بهانه ای است
برای بیدار شدن از خواب صبح جمعه
خلوت آغوشت را خیرات کن
به نگاه دلبرانه ام
تا گلدان احساسم شکوفه دهد
و در آسمان عشقت
طلوع کنم

زهرا_محمدی

پرنده ها یار هم می شوند

پرنده ها یار هم می شوند
با هم می پرند...
انسانها بار هم می شوند
از هم می برند...

شب، آنجایش کسل کننده می شود

شب،
آنجایش کسل کننده می شود
که تمامىِ مسیرهاى
منتهى به تو
مسدود میباشد..!


علی قاضی نظام

چه درنگ؟!!

چه درنگ؟!!
بر این جان خسته
ملال می بارد
از این بیداری
هراس..
و نبودنت
کابوسِ غریب‌ِ هرچه رویا..

نیلوفرثانی

ﻣﺮﺍﻗﺐﺑﺎﺷﯿﻢ..

ﻣﺮﺍﻗﺐﺑﺎﺷﯿﻢ...
ﺻﺪﺍﯾﻤﺎﻥ ﻗﻠﺒﯽ ﺭﺍ ﻧﺸﮑﻨﺪ !

ﻋﯿﺐ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺭاﺩﺍﺩ ﻧﺰﻥ !
ﺍﻭﻝﺷﺨﺼﯿﺖﺧﻮﺩﺕﺭا
ﺗﺮﻭﺭﻣﯽ‌ﮐﻨﯽ،ﺑﻌﺪﺁﺑﺮﻭﯼ آن‌هارا !


ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ، ﺻﺪﺍﯼ ﺗﺮﮎدل‌هارا
ﺯﻭﺩﺗﺮﺍﺯﻓﺮﯾﺎد ﺯﺑﺎن‌ها ﻣﯽﺷﻨﻮد ...

خیالِ خامِ پلنگِ من، به‌سوی ماه جهیدن بود

خیالِ خامِ پلنگِ من، به‌سوی ماه جهیدن بود
و ماه را زِ بلندایش به روی خاک کشیدن بود

پلنگ من ـ دل مغرورم ـ پرید و پنجه به خالی زد
که عشق ـ ماه بلند من ـ ورای دست رسیدن بود

گل شکفته! خداحافظ، اگرچه لحظۀ دیدارت
شروع وسوسه‌ای در من، به نام دیدن و چیدن بود

من و تو آن دو خطیم آری، موازیانِ به ناچاری
که هردو باورمان ز آغاز، به یکدگر نرسیدن بود

اگرچه هیچ گل مرده، دوباره زنده نشد امّا
بهار در گل شیپوری، مدام گرم دمیدن بود

شراب خواستم و عمرم، شرنگ ریخت به کام من
فریبکارِ دغل‌پیشه، بهانه‌اش نشنیدن بود

چه سرنوشت غم‌انگیزی، که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس می‌بافت، ولی به فکر پریدن بود

حسین‌منزوی