اکنون کجایی

اکنون کجایی
ای نیمه ی من
ای زیباترین بهانه ی هرشبانه روز من
ای عاشقانه ترین آهنگ طنین قلب من
اکنون کجایی
که در من مثل نور و سایه
ساکت و گرم در جریانی.

فرزانه_طالبی_پور

من از تو هیچ نخواهم جز آنچه بپسندی

من از تو هیچ نخواهم جز آنچه بپسندی
که دلپسند تو ای دوست دل بخواه من است

حل میکنم دلتنگی را در فنجان ارزو

حل میکنم دلتنگی را در فنجان ارزو با مقداری کافی از حسرت
تا زمانی ک دوباره ببینمت.... (:

حسی که گفتم

حسی که گفتم
شاید
با کمی قدم زدن
بگذرد،
مرا وسطِ خیابان
به گریه انداخت..

بی سر و سامان تو شد

بی سر و سامان تو شد
شانه ی سر خورده من
رنگ بزن بر لب این
خنده ی دل مرده ی من
ساکت تنهایی من حرف بزن با شب من
شور تماشایی من شعر بخوان با لب من
بغض منی آه منی حسرت دلخواه منی
دوری و دلتنگ توام زخمی و همراه منی
من غم پنهان توام حال پریشان توام
پلک بزن تا بپرم مستی چشمان توام
جان منو جهان من فقط تو هستی
قرار بی زمان من فقط تو هستی
شروع ناگهان من فقط تو هستی
دلیل گریه ی منی عذاب من نه
پر از شنیدن منی جواب من نه
تو روی دیگر منی نقاب من نه
نیست در اقلیم کسی این همه بی هم نفسی
بی همگان منتظرم تا تو به دادم برسی
عصر غم انگیز توام حوصله کن ابر مرا
عاشق یک ریز توام معجزه کن صبر مرا
بنده زده پای مرا گیسوی زنجیری تو
میکشدم میکشدم لحظه دلگیری تو
جان منو جهان من فقط تو هستی
قرار بی زمان من فقط تو هستی
شروع ناگهان من فقط تو هستی
دلیل گریه ی منی عذاب من نه
پر از شنیدن منی جواب من نه
تو روی دیگر منی نقاب من نه ...‌

حسین غیاثی

شعر عاشقانه،

شعر عاشقانه، شعری است که شاعر عاشق پس از گفته شدن شعر،

بدان به دیده حسرت و حسادت می‌نگرد. یعنی با خود می‌گوید:

چرا این کلمات، این همه به معشوق نزدیک‌ترند و من نیستم؟



‏رضا براهنی

«تو در پوست تنم جا داری،

«تو در پوست تنم جا داری، و تو را به سان فلسطین احساس می‌کنم:

از دست رفتنش فاجعه‌ای جبران‌ناپذیر است.»

‌‌
غادة السمان.

​ سخت نگیر آرام‌ باش

سخت نگیر
آرام‌ باش
رویاهای روشن خود را مرور کن،
و نزدیک‌تر بیا
آدمی ادامه آرام آدمیست،
و همین خوب است که آدمی
آدمی را دوست می‌دارد...
سید علی صالحی

بعضى‌وقت‌ها ‏می‌خواهى به قلبی پناه ببرى؛

بعضى‌وقت‌ها
‏می‌خواهى به قلبی پناه ببرى؛
شاید تا وقتی که باران تمام شود.
‏شاید هم تا همیشه.

سیامک تقی‌زاده

«و تو در این شهر سکنا گرفته‌ای»

«وَ أَنتَ حِلٌّ بِهذا البَلد»
وَ أشارَت اِلی قلبِها...
«و تو در این شهر سکنا گرفته‌ای»
و به قلب‌‌اش اشاره کرد...
‌‌
سوره‌ی بلد