چو لب به خنده گشاید ،

چو لب به خنده گشاید ،
گشاده گردد دل ...

بارها و بارها؛

بارها و بارها؛
کسی توی این دریاچه غرق شده
آدم ها اما
همچنان پشت به دریا می ایستند
لبخند می زنند به لنزها
و عکس می گیرند
همیشه پشت همه ی عکس های دو نفره،
چند نفر مرده اند...


رویا_شاه_حسین_زاده

دوستم‌ داشته‌ باش‌!

دوستم‌ داشته‌ باش‌!
از رفتن‌ بمان‌!
دستت‌ را به‌ من‌ بده‌،
که‌ در امتدادِ دستانت‌
بندری‌ست‌ برای‌ آرامش‌...!

نزار_قبانی

آغوش تو

روزے اگر بخواهم
چیزے را با بهشت مقایسـہ ڪنم
شڪ نڪن "آغوش تو" را نام خواهم برد ...

جادوی چشمان زیبایت دلم را میدزد ....

جادوی
چشمان
زیبایت دلم را میدزد ....
و چشم زیبایی تو
جهان تاریک من را روشن میکند


علی غلامی

بی تو با قافله ی غصه و غم ها چه کنم

بی تو با قافله ی
غصه و غم ها چه کنم

تار و پودم!
تو بگو با دل تنها چه کنم...؟!!

معرفت

معرفت به ذاتِ آدمهاست.
نه پیشینه,
نه جایگاه و نه نسبت!
معرفت,
یه چیزی شبیهِ یه مهره ی
یاقوتی رنگه
که دور قلب بعضی هامون هست
پیوسته به یه نخِ نامرئی!
دورِ قلبِ بعضی هامون نه!
بیخودی تو آدما دنبالِ توجیه نگردین!
معرفت به ذاتِ آدماست..

صبح که از خواب بیدار می‌شوی،

صبح که از خواب بیدار می‌شوی،
در نظر بیاور چه سعادتی است زنده بودن،
فکر کردن، لذت بردن و دوست داشتن...

ایوان کلیما

در گذشته، با طلا میشد تقریبا هر چیزی را خرید،
اما ارزش‌های دیگری هم در کار بودند:
به فکر دیگران بودن و صداقت،
نام نیکی از خود برجای گذاشتن و شرف چیزهایی بودند
که آدم‌ها با هیچ گنجینه مادی دیگری آن را عوض نمی‌کردند.
در این زمانه دیوانه‌وار پی پول دویدن،
ظاهراً دیگر نهی و منعی بر جای نمانده است.
همه معیارهای صداقت و اصول اخلاقی ما
از پایه سست شده‌اند.

خیابان چرینگ کراس شماره84

من عاشق کتاب های دست دومی هستم
که صفحه ای که صاحب قبلی اش
بارها آن را خوانده است، بلافاصله گشوده می شود.