بویِ عطرت که شنفتم

بویِ عطرت که شنفتم
به لبم جان آمد..
منم آن گل که نچیدی
و زمستان آمد...


#مریم_قهرمانلو

بی تو آوارم و بر خویش فرو ریخته ام

بی تو آوارم و بر خویش فرو ریخته ام
ای همه سقف و ستون و همه آبادی من

حسین منزوی

داشتن تو شیرین ترین دارایے من است

همیشـہ دوستت داشتم! از همان روز اول
انگار برایم آشنایے بودے همیشگے
عجیب غرق رویایت بودم...
"هنوز هم هستم"
راستش میدانے عزیز دل! بعضے آدҐ ها ماندگارترینند
ریشـہ دارند در جاے جاے قلبت
تـو براے من همانی...
همانے ڪـہ هست و باید باشد
همان ڪـہ بے دلیل بودنش،جان است!
بمان برایم!
تا همیشـہ بمان
داشتن تو شیرین ترین دارایے من است

شیرجه های نرفته

شیرجه های نرفته

گاهی کوفتگی های عجیبی به جا می گذارند.

آلبر کامو

عڪـωــہ بالا :دیوار نوشته‌اے در شهر رم ایتالیا:«تو بـہ اندازہ گُلِ دقیقـہ ۹۰ زیبایے ! »
حالا دیوار نوشتـہ هاے ما عڪـω پایینے

نــــــدارم چشــــــم من، تاب نگــــاه صحـــنه سازیهــــا

نــــــدارم چشــــــم من، تاب نگــــاه صحـــنه سازیهــــا
من یکـرنگ بیزارم، از این نیـــرنگ بازیها


زرنگـــی، نارفیقــــــا! نیست این، چون باز شد دستت
رفیقــان را زپا افکـــندن و گـــردن فرازیها



تو چون کرکس، به مشتی استخوان دلبستگی داری
بنــــازم هــــمت والای بـاز و بی نیازیها


به میـــــدانی کـــــه مـی بنـــدد پای شهســـــواران را
تو طفل هرزه پو، باید کنی این ترکتازیها


تو ظاهــــرساز و من حقگـــو، ندارد غیــر از این حاصل
من و از کس بریدنها، تو و ناکس نوازیها



رحیم معینی کرمانشاهی

می‌ گفت آدم‌ها

می‌ گفت آدم‌ها گنجشک‌های حیاط پشتی‌ خانه تان نیستند که برایشان دانه بپاشی،
به هر روز آمدنت عادتشان بدهی‌.
گاه و بیگاه روی پله‌ها بنشینی برایشان درد دل کنی‌
یا چشم‌هایت را ببندی و در خلسه ی مالیخولیایی خودت به جیک جیکشان گوش کنی‌.
بعد یکروز حوصله‌ ‌ات سر برود.
خسته از شلوغی، خسته از بودنشان ، راحت را بکشی بروی.
آدم‌ها حتی مثل گنجشک‌ها نیاز به کیش کیش ندارند. می‌‌روند اما با دلی‌ شکسته...

ای حاصل ضرب جنون در جان جان جان من

ای حاصل ضرب جنون در جان جان جان من
ای حاصل ضرب جنون در جان جان جان من
دیوانه در دیوانگی دیوانه در دیوانه جان

حسین_منزوی

نقش اول شعرهای من

نقش اول شعرهای من
برداشت آخر
همیشه
از چشم های توست
این پلان را
پلک نزن!
بگذار خوب بنویسمت

خاطره کشاورز