ای تماشایی ترین عشق زمین!

ای تماشایی ترین عشق زمین!
شب، به چشمای تو عادت کرده
وقتی فردا می‌شه، خورشید جنوب
به تماشای تو برمی‌گرده

ابر بارونی من! بهره‌ی من
از گل و رنگین کمون و رهگذر!
آخر قصه‌ی ما هر چی که هست
منو، تا آخر این جاده ببر

نازنین من! چشاتو
باز و بسته کن، دوباره
ای قشنگ تر از ستاره!
اگه هستی، یه اشاره...

من، درخت خشک نقاشی تو
تشنه‌ی سیلاب احساس توام
تو تماشایی ترین باغ زمین
َ من حریص طعم گیلاس توام

خط بزن! تنهایی تاریکمو
ِمنو برگردون به فصل خوبِ خواب
خیلی وقته، گیرِ چشمای تواَم
تلخ من! گیراترین جام شراب!

نازنین من! چشاتو
باز و بسته کن، دوباره
ای قشنگ تر از ستاره!
اگه هستی، یه اشاره...

محمد دانش فر

وقتی صدایم به گوش هیچ‌کس نمی‌رسد،

وقتی صدایم به گوش هیچ‌کس نمی‌رسد،
جز میکروفن‌هایی که بر قلبم نشسته‌اند،
نه برای شنیدن تپش‌های زنده‌ام،
نه برای دیدنِ ماهی
که در تاریکی‌هایم به گریه نشسته،
فقط برای آنکه
پوتین‌های پر از ریگم را
باز هم به دوش بکشم،
و بر زخمِ راه بروم...

آیا عدالت این است؟
که ما انارهایی باشیم
بر شاخه‌های بی‌صدا،
تا درخت،
با هر سیلیِ باد،
گونه‌هایش را سرخ‌تر کند؟


سارینا رضوانی

موی پریشان تو در این دوره غوغا می کند

موی پریشان تو در این دوره غوغا می کند
بر هرطرف در هر کران هنگامه بر پا می کند

در بَردسیر این زمان، موی تو گرما می دهد
در شهر خاموشان ولی فانوس پیدا می کند

موی سیاه تو به شب رنگ طراوت می دهد
اما سحرگاهان که شد، خورشید اهدا می کند

موی تو خاری در تن ودر چشم این نامحرمان
دیو و دَد وبیگانه را همواره رسوا می کند

موی غزل آسای تو تندیس عشق و زندگی
تفسیر هر چه عاشقی در خود هویدا می کند

موی پریشان تو را آخر خدا بخشیده است
با هر نسیمی موی تو با عشق نجوا می کند


مهدی عبداله زاده

زمین با سنگ هایش

زمین
با سنگ هایش
و من
با ترانه هایم
سکوت را می شکنیم
تا انگشتان خسته ام
دهانم را
پر از بوی کافور و حروف یخی کنند
که صدای لرزانم
فاتحه ای بخواند
شناسنامه ام را
پنهان کند
در میان شعرهایم
تا بعضی از کلماتم را
مرده به دنیا بیاورم
مرده شوی ببرد این حرف ها را
که من با حضور تو
بر می خیزند از این خواب خسته


معظمه جهانشاهی

تو که باشی کافیست

تو که باشی کافیست
خانه ی کوچکمان
آسمانش آبی ست
این زمستان چمدانش را بست
ونهال نارنج
بوی دردانه ی سبزش همه جا پیچیده
پنجره رو به تماشای تو حیران مانده
خبری از توبیاید
دل دریا صفتم شاد شود
تنگ ماهی به بغل
شال آبی به سرم
همچنان زُل زده ام
به چَپَرهای خیال
که بیایی و پر از شعر شوم
پر از احساس شکوفه بودن
و در آیینه ی مان
عطر محبوبه ی شب
بوی ماندن بدهد لحظه ی رویایی را.

مطهره احمدی(محبت)

بسوز ای جانِ بیمایه! دلگرمی نشاید

بسوز ای جانِ بیمایه! دلگرمی نشاید
چون من آزرده‌ام، از خویش آرامی نشاید
پرستو اگر بَرَساند پیامی، مرغابی را چه سود؟
چون ز دلِ دریا گذشتم، نیافتم کِهربایی...
به رگِ عاشقان چون رسد آب، ولی
ز تشنگی نمیرد دلِ دریایی...
کی آید آن پرستو؟ که مرغابی به آوازِ فراموشی
شعرِ انتظار را شکست و خاموشی گرفت...


مهدی علی بیگی

تو یه روزنی به خورشید

تو یه روزنی به خورشید
واسه گرمای تابستون
بارون ترانه سازی
واسه آواز زمستون
تو یه شهر بی حصاری
واسه دل بستن عاشق
یه بهار بی خزونی
واسه گل دادن عاشق
هیچ غروبی نمیتونه
بده دست شب نگاتو
نمیتونه هیچ هوایی
گم کنه خاطره هاتو
تو همیشه سربلندی
مثل سرو پر صلابت
کم نمیشه از گشایش
اون دو دست پرسخاوت
واسه صید اون ستارت
هیچ شبی خواب نمیمونم
چشمامو هم نمیذارم
تا ستارتو نبینم
تو میتونی که پناهه
غربت شبزده ها شی
از تو زندون رهایی
همدم چلچله هاشی


میلاد چهارمحالی زاده

خدایا! قد تموم کهکشان های دنیا دوسِت دارم

خدایا! قد تموم کهکشان های دنیا دوسِت دارم
از اسمت من چه عشق و انرژی میگیرم
چه حال خوبیه وقتی تا صبح بهت فکر میکنم
چقد زیبا میشی وقتی بهت فکر میکنم
عشق بی پایان من
بهم بگو من عاشق ترم یا تو؟؟!...
فقط می دونم عاشقی من و تو
قبل از آدم و حوا بود

دکتر محمد کیا