شبِ شاپرک ها، شبِ شعرِ من بود

شبِ شاپرک ها، شبِ شعرِ من بود
شبی که نگاهت، سراپامو پیمود
نفس بی هوا حبسِ سلولِ سینه
که امشب، همه آسمون رو زمینه

شبی که تمومِ صدامو خریدی
تو این تشنه ی خشک، یه دریا کشیدی
تمام جهان، بسته ی یک نفس شد
شبی که پرنده، مقیمِ قفس شد

شبِ شاپرک ها، هنوزم بلنده
هنوز، ماهِ شبکار، به عابر می‌خنده
هنوزم ستاره، به چشمک دچاره
تو آرامش شب، دلم بی‌قراره

از اون عصر جمعه، از اون روزِ برفی
نه پیغومی داشته م، نه زنگی نه حرفی
از اون شب که رفتی فرودگاه و پرواز
زدی زیر عشقت، زدم زیر آواز

تو رو پله‌ برقی، منم پشت شیشه
یه احساس زخمی، برای همیشه
از اون شب که رفتی‌، منم رفتم از دست
شب شاپرک ها، هنوزم ولی هست

شبِ شاپرک ها، هنوزم بلنده
هنوز، ماهِ شبکار، به عابر می‌خنده
هنوزم ستاره، به چشمک دچاره

تو آرامش شب، دلم بی‌قراره

محمد دانش فر