مرد سبز رویاهایم

مرد سبز رویاهایم
تنها دستی را که گرفت من نبودم
او بود و او
بی آنکه بدانم چرا
من بودم ، بی او
با نگاهی نگران تنها
ماندم ...
رفتن را به دیوار خاطره آویخت
و اینک
حسرت نمیبرد مرا
اه نمیکشد
دنیای وارونه ام را
ولی
زمستانیست سوزناک
هوهوی باد سوی آه می‌برد مرا

مژگان کریمی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.