ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
او که از عاشقی و رسم وفا دم می زد
غصه هایش به دلم یک شبه باری شد و رفت
پیچکی بود که دائم به تنم می پیچید
آنقَدَر رفت به بالا که بهاری شد و رفت
بر سر راه من ِ سنگ اگر آمده بود
رود بی حوصله ای بودکه جاری شدو رفت
سادگی از من و دل بود که بازیچه شدیم
کفتری بود که هم رنگ قناری شد و رفت
رفتنش حادثه ای بود که ویرانی داشت
نزد ما خاطره ی تیره و تاری شد و رفت
دل من شد همه صد دانه ی یاقوتی وخون
بانی له شدن قلب اناری شد و رفت
او که می رفت ولی لحظه ای اندیشه نکرد
لحظه هایم به سرِ چوبه ی داری شد و رفت
الهام ابوالحسنی