| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
باید به زندگی بازگشت
با گذر از اندوه
چه زندگی سیهرویی
که جز با گذر از اندوه دوست داشتن نمیتوان به آن بازگشت...
در من
صدای خسته ای میخواند
مبتلا شده ای...
بی درمان شب هایت
بی درمان فردایت
و من آرام میگفتم
درد هایم را دوست دارم
زخمه بزن، زخمه بزن
من دوباره کوک خواهم شد
و وقتی با آهنگ لب خوانی می کند و چشم را از پنجره به بیرون دوخته است؛ چه اندیشه و احساسی در ذهن و ضمیر دارد؟
هر چه هست از شمایل نگاهش پیداست اندیشه و احساسی به رنگ روشن است.
به رنگ روشن آفتابی...
حجت هزاروسی