و صبح از چشمه غم میجوشد

و صبح از چشمه غم میجوشد
بارانی که پنجره هارا میشست
روی برگ میریزد..
تو در این باغ طمع تنهایی
خوب گوش کن
تنها
سایه هارا بخراش
در سبد بگذار و به تاراج ببر.
خواب این مورچه ها ، تو خالیست.
مرگ را در عشق بریز و حل کن
مثل ماهی در اب
مثل ابر در آسمان
تو در این جوخه ، تنهایی..

نگین نوری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.