غم چیزی نیست

غم چیزی نیست
جز دو حرف که شبیه چشمانت
زیر پلک هایت جا مانده
تا شعر سپید من تراوش کند
از سیاهی مژگانت
که تمام جوهر سُرمه دان همچون
خطوط نستعلیق می رقصد
در میان غلتیدن اشک ها ی تو
روی گونه های تب دارت؛
و اینگونه عالم مرثیه خوان می شود
برای زمستان های سختی که
دیگر عبور کرده اند از فصل سرد من
در قافیه ی شب های تلخِ جدایی!

مرتضی سنجری

ﺣﻴﻒ اﺯ ﺁﻥ ﻋﻤﺮ ﻛﻪ ﺑﻲ ﺗﻮ ﺑﮕﺬﺷﺖ

ﺣﻴﻒ اﺯ ﺁﻥ ﻋﻤﺮ
ﻛﻪ ﺑﻲ ﺗﻮ ﺑﮕﺬﺷﺖ

ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﺧﻤﺎﺭ ﺁﻥ ﺷﺮاﺑﻢ
ﻛﻪ اﺯ ﻟﺐ ﺗﻮ
ﺷﺒﻲ ﺑﺪﺯﺩﻳﺪﻡ
ﺑﺪﺯﺩﻳﺪﻡ و ﺗﺎ ﺻﺒﺢ
ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺷﺖ ﺑﻪﺁﺭاﻣﻴﺪﻡ
اﻱ ﺁﺭاﻳﺶ ﺁﺭاﻣﺶ ﻣﻦ
ﻣﻦ ﺑﻌﺪ اﺯ ﺁﻥ ﺷﺐ
ﻧﻪﺁﺭاﻣﻴﺪﻡ
ﻛﺠﺎﻳﻲ

پویا عزیزی

بهار می‌تواند خودِ خودت باشد

بهار می‌تواند خودِ خودت باشد
وقتی که عاشقانه
در من سبز می‌شوی..


#مریم_قهرمانلو

یا بیا و بمان

یا بیا و بمان
یا بیا و همه چیز را جمع کن و ببر
یا تمامت مال من
یا نصفه نیمه بودنت ارزانی دیگران


ستایش_قاسمی

زمانی با تکه ای نان سیر می شدم

زمانی
با تکه ای نان سیر می شدم
و با لبخندی
به خانه می رفتم
اتوبوس های انبوه از مسافر را
دوست داشتم
انتظار نداشتم
کسی به من در آفتاب
صندلی تعارف کند،
در انتظار گل سرخی بودم


احمد رضا احمدی

میدانم در اولین طلوع صبح فردا

میدانم در اولین طلوع صبح فردا
زیر برق بیرحم چشمانت خواهم سوخت

در این شب تاریک
مرا کنار این رود ارام تا خانه ام همراهی کن

و انگاه که در برق چشمانت میسوزم
نگاهت را به نگاهم بدوز

تا ارام ارام خاکستر شوم
و در اولین نسیم سحر گاهی خاکسترم را بر باد بده

تا سوار بر بال سبک باد
شاید روزی چون غبار روی گونه های تکیده از غمت بنشینم

انگاه که در غرور بی وقفه ات جا مانده ای
و دیگر نگاهت کسی را ارام نمی کند

امیرعلی مولایی

درست که دیوار ها

درست که دیوار ها
پوسیده و ترک خورده اند...
اما‌ من دلم گرم است
به روشنایی فانوس
که از درز‌ها بر من می تابد

ویرا بختیاری

قابِ خیالم

قابِ خیالم
ای عشق,تو رویای محالم شده ای
یک دلخوشیِ رو به زَوالم شده ای
میبینمت هر روز, ولی میدانم
چون عکس, فقط قابِ خیالم شده ای

سپیده اسدی

کرانه‌های کازابلانکا ست

کرانه‌های کازابلانکا ست
آبی‌ی نیلگونِ چشم‌هایت
وَ من,,,
کودکی که ناشیانه
دارد غرق می‌شود!


لیلا طیبی