در این پاییز دلتنگی

در این پاییز دلتنگی
من از باریدن باران میترسم

در این دل های پاییزی
من از غم های بی پایان میترسم

در این شب های سرد آرزوهایم
در این زنجیره‌ی تکرار خاموشی
من از مشهد
و از تهران میترسم

من از با تو نبودن ها
هراسانم
من از بی تو نشستن ها
گریزانم

تو از این دل شکستن ها نمیترسی؟
از این در غم نشستن ها نمیترسی؟

بیا که خسته ام,خسته
از این دنیای بیهوده
از این افکار فرسوده

بیا ای آشنا با من
بیا که خسته ام, خسته
از این سیگار
از این تیغ و از این دیوار

بیا, میترسم از باران
بیا که خسته ام از حسرت تهران

مصطفی خادمی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.