| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
در زمینی پر عشق
جنگلی بود سراپایش سبز
سینه اش خانه نیلوفر و سنجابی بود
و نمازش را نور
روی سجاده برگی ز صنوبر می خواند
انتهای شبی از جلوه پاییزی بدر
که به شبنم می داد
پرچم عشوه گری را شب تاب
بلبلی قصه ای از همهمه باد شنید
و به صحرایی دور
هم زمان زمزمه در گوش گون کرد نسیم
که به دشتی نزدیک
ارتشی تا که بیاندازد ظلم
و به جایش ستمی تازه بنا بنماید
و بسازد راهی
تا که ویرانه کند دنیا را
دشت گل را به لگدهایش کوفت
قامت لاله خمید
چشم نرگس شد کور
گل یوسف به ته چاه افتاد
و در ان بین چناری می دید
برگی از رز که به زیر افتاده
جای کفشی به تنش جا مانده
تکه ابریشمی از آه بلند
روی هر خرده اش انداخت و گفت
به خدا خواهم گفت...
میلاد ساعدی