ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
شعر تازه ای ست چشمان تو
با آن دو چشم
قلبم را می فشاری
از درون واژه های گلویم
قلم های بی شمار روئیده می شود
شبیه بغض بی امان پرندگان
که پرواز کرده اند به سمت لانه هایشان؛
تو را داشتن
آرزوی هر فصلی ست
برای تنیده شدن حصار عشق
بر روی شاخه سار درختان,
باید از چشمانت
جرعه ای چای نوشید
تا نفسی تازه کنند استکان های خسته
و دوباره زمستان را
تحویل آغوش بهار داد!
مرتضی سنجری