نگاهم به تقویم خیره مانده

نگاهم به تقویم خیره مانده
در این روزهای سرد و کسل کننده,
من برای بهار نقشه کشیده ام

که بیاید و سر سفره ی هفت سین امسالم
کنار ماهی تنهایی اَم بماند
تا فصل ها را گِره بزنم
به زُلف نگاهش؛
شاید از طروات واژه های روئیده روی لبانش
شعرهای سپیدم نیز
لباسی به رنگ سبز بر تن کنند

مرتضی سنجری

می نشیند لب بام دلم,

می نشیند لب بام دلم,
باز خیالت
گفتن از تو, عادت هر روز من است...
اعظم حسنی

در این دنیای پراز نقاب

در این دنیای پراز نقاب
تنها گریستن همیشه بی صداست
چه درونم تنهاست ...
باید گریخت
از این همه نقاب
گریز از هر آنچه که پر از ریاست
چه درونم تنهاست ...

فاطمه دانشور

باران چگونه می بارد

باران
چگونه می بارد
بر چتر های باز
کاش می دانستم
چگونه دوستت بدارم
وقتی نمی خواهی ام


محمد_شیرین_زاده

شاید باور کردنی نباشد

شاید باور کردنی نباشد
امّا،
با رفتنت
گل‌های گلدان
پژمردند!

لیلا طیبی

تو را قبلا دیده ام

تو را قبلا دیده ام

سال ها پیش از اندوه

روزی

برای بردن ویرانهٔ شب هایم

خواهی آمد

می دانم می دانم

تویی که می دانی

چگونه لب های لحظه هایم را بخوانی


و جغد تنهائی را

از پنجرهٔ دلم برانی

می دانم می دانم

پرویز صادقی