اعتراف

زندگی تا شانه های مرگ
تنها یک اعتراف کم داشت

و مرگ
بهای سنگینی بود
بر شانه های عشق

آلا شریفیان

باز آمده ای وهم سراغم چه کنی

باز آمده ای وهم
سراغم چه کنی
مگرت نگفته بودم
که دچارم نکنی
بنشانده ای تو یاری
سر راهم چه کنی ؟
ز کسی خبر ندارم
که تو کاری بکنی


بیژن سقائیان

به لذت خستگی آنروزها

ازبالاتا
پایین شهر
خیابان به خیابان
کوچه کوچه
دستها
تنیده درهم
می رفتیم و
می رفتیم
و می رفتیم
تا کفشهای
خیس عرق
می سریدند روی زمین
ازفرط خستگی
اکنون نمی دانم
کجایند اون کفشها
اما من هنوزهم
خیابان به خیابان
کوچه به کوچه
درپی همون ردپاها
دنبال آدمهاش می گردم
وبهر سکوئی که برسم
می نشینم . . .
به لذت خستگی آنروزها

رحیم فخوری

کاش گاهی, دل ما را, به سر انگشت خیالت بخری؟

کاش گاهی,
دل ما را, به سر انگشت خیالت بخری؟
من همان بَرده ی بازار جنونم,
کز بدِ حادثه
ممنوعه ترین ممنوعه ی
این شهر غریبم...


اعظم حسنی

سکوت تنها قربانی کوچه نیست

سکوت
تنها قربانی کوچه نیست
وقتی که تو چنگ میزنی
جای ناخن هایت را نگاه کن
قلبی درون پنجره پرتاب می شود.


معصومه صفری

بی تفاوت نفس می کشم

بی تفاوت نفس می کشم
لمس می کنم, تن زخمی روزگارم را
شب را به روز, روز را به شب
خواب را به بیداری, بیداری را
به خواب دل خوشم
و از عشق حذر می کنم
من در برزخ سرد تنهایی ام
به آتش جهنم عشق, گداخته نخواهم شد.


مریم_سپهوند

تمام این ترانه ام فدای یک نگاه تو

تمام این ترانه ام فدای یک نگاه تو
نگیردش به دامنم شراره های آه تو

کجا نشسته ای گلم که سبزه ها رسیده اند
گلاب جام این دلم معطر از پگاه تو

قدم به دیده ام نما که منتظر بمانده ام
به سر شده جوانی ام ز غم شدم تباه تو

نقاب چهره بر مکش چو پرده ها دریده اند
هوای گرگ نفس دمی نظر کند به چاه تو

گمان کنم شکوفه ها نوید نو بهاره اند
جوانه های خون جگر قتیله اند به راه تو

بیا که شام تار ما سپیده رفته از افق
خدا کند عیان شود جمال همچو ماه تو


افرا ابراهیمی

با سیانوری که چشمانت در رگ‌هایم حل میکند

با سیانوری که چشمانت در رگ‌هایم حل میکند
به زندگی سلام میکنم,
در موج‌های سیاه‌چاله‌ی چشمت رها میشوم و
اثبات میکنم –سیاه– امیدبخش‌ترین رنگِ تاریخ است؛
اگر در رویِ تو ببینَمَش??

مأوا مقدم