ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
وقتی که دوستت دارم
نمی دانم اسمش را چه بگذارم
عشق جا می ماند از این احساس
پرویز صادقی
بیچاره درختان پیر
هر روزشان پائیز بود
غم های دلشان تکانده می شد
بر تن خسته ی جنگل
با شاخه های تکیده دلبری می کردند
برای تبرِ عاشق؛
ولی حیف زمستان که از راه می رسید
همچون عروس سپید پوش
روی دوش باغبان ها
هیچکس ساقدوش تبرها نبود
دیر سالی ست از خود می پرسند:
اندوه برگ های تنها را چه کسی
زیر پای برف ها مدفون کرد؟
مرتضی سنجری
جاری در کوچه های ذهن
امّا مثل باران
چشم براه ابر نبود
میهمان خانه ها
خاطره ها
اما مثل نسیم
در انتظار خنده صبح
ناز پنجره های باز نبود
با روشناهای قلم
تاریکی
تیرگی
گوشه ای خزیده بود
اما قلم مثل شمع
در انتظار شب نبود
سبزتر از برگ درخت
اما ترسان
لرزان
از رسیدن باد خزان
در کوچه باغ نبود!
حسن بهبهانی
خبر تازه ای نیست در این شهر
جز غروبِ تماشایی
که هر روز مژگان مرا گِره زده
به اندوهِ عصرهای حُزن انگیز،
انگار رفتنت بوسه ای چکانده
میان غربت تلخِ لب های من
زیبا جان..،
اگر نباشی
سلام من بدون "لا" می شود
در تمام واژه های چشمانم
مثل جام زهرِ نوشیده شده
در کامِ شعرهای خُمار!
مرتضی سنجری
ای شـب
آویختــه
بـه گیسـوانـت
مهتـاب
در اسارتِ نگاهـت
بگـو کـه
امشـب
مهمـانِ کدامیـن ستـاره ای
سویـش
تـا سپیـده دم
نظــر کنــم
حیدر ولی زاده