گویی شعرهایم

گویی شعرهایم
گوشه ی دنج شب خو کرده
که بغض های لعنتی یکی یکی
در گلوی واژه ها می ترکند؛
نمی دانم داغِ رفتن اَت را
چگونه توصیف کنم
که ستاره ها تا صبح راحت بخوابند
در آغوش آسمانی که
دیگر مال من نیست،
مگر کدام شبِ سیاه
کوچ کرده ای؟
که رد کفش هایت جا مانده
میان قطره اشکِ کوچه های تنهایی من!

مرتضی سنجری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.