عکس‌ها... چشمانم را رسوا کردند

عکس‌ها...
چشمانم را رسوا کردند
وقتی به دنبال تو می‌گشتند
لعنت به موبایل‌ها...

یاسر_علیزاده

دارم فکر می‌کنم

دارم فکر می‌کنم
فکرهای عجیب و غریب
فکرهایی که شاید به آن بخندید
و البته شاید که
شما را هم به کام خود فرو ببرد

دارم فکر می‌کنم
بغض مزخرفی هم به جانم اُفتاده

دارم فکر می‌کنم...
فکر می‌کنم حقیقتا چند نفر
از مرگ من ناراحت می‌شوند؟
و البته که چند نفر احتمالا خوشحال؟

دارم فکر می‌کنم...
فکر می‌کنم آیا کسی در این عالم هست
که مرا به راستی دوست داشته باشد؟
و یا در عشق‌های جوانی
و روابط گذشته
آیا کسی هست
که هنوز هم مرا یاد کند؟
و اگر یاد و خاطره‌ام
از ذهن کسی می‌گذرد
آیا آن خاطره لبخند به لبی می‌نشاند
یا یادآور کینه و نفرت است؟

دارم فکر می‌کنم...
فکر می‌کنم به اینکه
آیا کسی هست که مرا
یواشکی دوست داشته باشد
و جسارت بیان آن را به خود نداده باشد؟

دارم فکر می‌کنم
فکر می‌کنم به اینکه
در آستانه چهل سالگی
چه چیز از خودم به یادگار گذاشته‌ام؟
چقدر برا خانواده و دوستانم مفید بوده‌ام؟
و چقدر انسان بوده‌ام؟
به راستی از من چه باقی خواهد ماند؟


دارم فکر می‌کنم...
فکر می‌کنم به اینکه
چند نفر بر سر قبرم گریه می‌کنند؟
و چند نفر بغضشان را فرو می‌خورند
و برای گریه به خلوت می‌روند؟

دارم فکر می‌کنم...
فکر می‌کنم به اینکه
دارم چه فکرهای مزخرفی می‌کنم
و چقدر آدم به درد نخوری هستم

دارم فکر می‌کنم...
فکر می‌کنم به اینکه
کاش فکر نمی‌کردم...

یاسر_قنبرلو

قول دادم به کسی غیرِ تو عادت نکنم

قول دادم به کسی غیرِ تو عادت نکنم
از غم انگیزی این عشق شکایت نکنم


من به دنبال تو با عقربه ها می چرخم
عشق یعنی گله از حرکت ساعت نکنم


عشق یعنی که تو از آنِ کسی باشی و من
عاشقت باشم و احساس حماقت نکنم !


چه غمی بیشتر از اینکه تو جایی باشی
بشود دور و برت باشم و جرات نکنم!


عشق تو از ته دل، عمر مرا نفرین کرد...

بی تو یک روز نیامد که دعایت نکنم !


بی تو باران بزند خیس ترین رهگذرم
تا به صد خاطره با چتر خیانت نکنم


بی تو با خاطره ات هم سر دعوا دارم...

قول دادم به کسی غیر تو عادت نکنم !

 

"علی صفری"

نیستی؛ ولی عزیز عشق تو همیشگی ست

نیستی؛ ولی عزیز عشق تو همیشگی ست

پس به احترام عشق، چند ثانیه سکوت...

.

.

"امید صباغ نو"

دلت گرفته...الهی که غم نداشته باشی

دلت گرفته...الهی که غم نداشته باشی

فدای چشمت اگر دوستم نداشته باشی

دم غروب مرا در خودت ببار که چیزی

در آن هوای غریبانه کم نداشته باشی

عجیب نیست...من آنقدر خرد و خسته ام از خود...

که حال و حوصله ام را تو هم نداشته باشی

"دچار آبی دریای بیکرانم و تنها"

اگر هوای مرا دم به دم نداشته باشی

به جرم کشتن این خنده ها در آینه...سخت است

کسی به غیر خودت متهم نداشته باشی

غمم تو هستی و شادم اگر به سر نمی آیی

منم غم تو…الهی که غم نداشته باشی...!


اصغر معاذی

دل همین است

دل
همین
است
می تپد
می شکند
می گیرد
آخرش محکوم است
بی صدا جان بدهد...


فروغ_گودرزی